مشرق : مؤسسه هوور (Hoover Institution) یک اندیشکده آمریکایی در حوزه سیاستگذاری عمومی است که در دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا واقع است. این مؤسسه به عنوان بخشی از "مؤسسه جنگ، انقلاب و صلح هوور" (Hoover Institution on War, Revolution, and Peace) است.
این مؤسسه تأثیرگذاری زیادی در جنبشهای محافظهکاری و لیبرالی آمریکا دارد و یکی از جمله اماکن تجمع محافظهکارانی است که درسطوح مختلف دولتی حضور داشتهاند. از جمله این افراد میتوان به ادوین مسی (Edwin Meese), کاندولیزا رایس (Condoleezza Rice)، جرج شولتز (George Shultz)، توماس سول (Thomas Sowell)، شلبی استیل (Shelby Steele)، و امی زگارت (Amy Zegart) و دونالد رامسفلد اشاره نمود.این مؤسسه یکی از 60 مؤسسه است که از سوی دستگاه اطلاعاتی کشورمان به عنوان طراحان اختشاشات پس از انتخابات ریاست حمهوری معرفی گشت. در گزارش حاضر سعی میشود تا پیشینه تاریخی، فعالیتها و همچنین عملکرد این مؤسسه مورد بررسی قرار گیرد.
![]() |
![]() |
ظهور سازمانی جاسوسی تحت لوای فعالیتهای تاریخی
مؤسسه هوور در سال 1919 توسط هربرت هوور (Herbert Hoover) تأسیس گردید. وی یکی از اولین فارغالتحصیلان دانشگاه استنفورد بود که بعدهای سی و یکمین رئیسجمهور آمریکا گشت. هدف اعلام شده این مؤسسه جمعآوری و ثبت وقایع تاریخی آنگونه که اتفاق میافتند، بود. افراد وابسته به این مؤسسه با به خطر انداختن جان خود سعی میکردند اسناد بسیار نادر و کمیاب را در کشورهای تحت حکمرانی کمونیستها و نازیهای جمعآوری نموده و به این مؤسسه ارسال دارند. در حقیقت اسناد جمعهآوری شده شامل طیف متنوعی از مدارک و نوشتههایی بود که برای شناسایی زوایای پنهان جوامع و حکومتهای کمونیستی و ناسیونال سوسیالیستی که دو ایدئولوژی معارض با سرمایهداری غربی بودند به کار میرفتند. از جمله اسنادی که توسط جاسوسان این مؤسسه ربوده و به آمریکا منتقل شد میتوان به نوشتههای شخصی رزا لوکزامبورگ، خاطرات گوبلز و اسناد پلیس مخفی روسیه در پاریس اشاره نمود.
هربرت هوور در کنار برج هوور در دانشگاه استنفورد
در سال 1919، هوور با اهدای 50/000 دلار به دانشگاه استانفورد "مجموعه جنگی هوور" را که شامل اسناد جنگ جهانی اول بود بنیان نهاد. این مجموعه بعدها به "متابخانه جنگ هوور" تغییر نام داد.برنامه کتابخانه جنگ تا سال 1946 توسعه یافته و شامل فعالیتهای تحقیقاتی نیز شد، بدین ترتیب سازمان مذکور به "مؤسسه و کتابخانه جنگ، انقلاب و صلح هوور" تغییر نام داد. در سال 1956، هوور، رئیسجمهور سابق، یک برنامه جمعآوری کمکهای مالی را آغاز نمود که باعث شد مؤسسه به شکل کنونی آن به عنوان یک اندیشکده درآید. در سال 1957، سازمان به " مؤسسه جنگ، انقلاب و صلح هوور" تغییر نام داد.با روی کار آمدن دبیلیو گلن کمپل (W. Glenn Campbell) در سال 1960، بودجه مؤسسه افزایش زیادی یافت و در نتیجه تعداد پروژههای تحقیقاتی نیز رشد چشمگیری یافت. مؤسسه به صورت فزایندهای و بالاخص پس از دهه 1980 جهتگیری محافظهکارانه به خود گرفت.
گلن کمپل (1924-2001) مردی که مؤسسه هوور را تبدیل به یک اندیشکده بزرگ نمود.
روند تاریخی عملکرد مؤسسه هوور
مؤسسه هوور پس از جنگ جهانی دوم، تمرکز مطالعاتی خود را بر روی قدرت برتری هژمونیک آمریکا قرار دارد. به طوری که در طول جنگ سرد، سیاستهای راهبردی آمریکا را بر پایه لیبرالیز کردن قدرتهای هدف، یعنی جهان کمونیسم قرار داده بود.
نمایی از ساختمان مؤسسه هوور، یکی از قدیمیترین اندیشکدههای جهان غرب
بر این اساس در طول جنگ سرد ، این موسسه راهبرد اصلی خود را مقابله نرم با جهان کمونیسم قرار داد. در طول دهه 70 میلادی ، این موسسه استراتژی راهبرد کلان امنیت ملی آمریکا در حوزه آتلانتیک را طراحی و تدوین نمود که به طور جدی سیاستهای خارجی کاخ سفید در راستای این راهبرد سازماندهی می شد. در سال ۱۹۸۱، این موسسه با حمایت گروههای نومحافظه کار آمریکایی به ریاست دونالد راسفلد، خود را سازمانی متعهد به دفاع از جهان غرب در برابر خطر فزاینده توتالیتاریسم تعریف نمود و طرح راهبردی "کمیته جهان آزاد" را به ریاست رونالد ریگان رئیس جمهور وقت تدوین نمود که محور سیاستهای بینالمللی کاخ سفید در طول دهه ۸۰ میلادی قرن بیستم، و در راستای کمیته جهان آزاد اتخاذ میشد.
مؤسسه هوور در دوران جنگ سرد تأثیرگذاری زیادی در سیاستهای کاخ سفید داشت
با فروپاشی شوروی و آغاز قدرت هژمونیک جهانی جهان غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا طرح نوسازی اجباری در خاورمیانه از سوی موسسه هوور به کنگره کاخ سفید ارائه شد که مورد تصویب قرار گرفت، این طرح فرایند نوسازی و دگرگونی سیاسی و اجتماعی دول عربی خاورمیانه را در برمیگرفت.
در سال ۲۰۰۴ ، طرح راهبردی به نام "ابتکار خاورمیانه و شمال آفریقای وسیع" از سوی موسسه هوور به کنگره ارائه شد که در آن دموکراسی سازی و نوسازی مجدد در خاورمیانه مطرح شده بود.
پس از جنگ سرد توجه مؤسسه هوور معطوف به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شد
در سال ۲۰۰۶ ، سند امنیت ملی آمریکا، موسسه هوور سند بازبینی و نوسازی شده راهبرد امنیت ملی آمریکا را به کاخ سفید ارائه کرد که در آن ۹ هدف برای امنیت ملی آمریکا در دوره ریاست جمهوری بوش ترسیم شده بود که نخستین هدف آن "تبلیغ و ترویج برای شرافت انسانی" بود که در آن به طور توأمان توسعه قدرت جهانی آمریکا و ترویج و بسط "دموکراسی موثر" ارائه شده بود.
همچنین این موسسه طراح اصلی انقلابهای رنگین در دنیا است که نمونه های بارز آن در گرجستان، اوکراین، قرقیزسان و…مشهود است.
آخرین حربه مؤسسه هوور برای حفظ هژمونی سرمایهداری انقلابهای رنگین و مخملین است
گرایشهای مؤسسه هوور در حوزه سیاست خارجی
در حوزه سائل سیاست خارجی, مؤسسه شامل ترکیبی از واقعگرایان سنتی و نئومحافظهکارها است اما کارشناسان آن تمایل دارند تا حول محور یک سیاست خارجی تهاجمی جمع شده و جزو نیروهای اصلی اقدامات نظامی آمریکا در آمریکای لاتین و خاورمیانه بودهاند. در زمان هجوم آمریکا به عراق در سال 2003، هشت نفر از اعضای مؤسسه هوور (شامل بکر، گینگریچ، آلن، پت ویلسون، و مارتین اندرسون) در "شورای سیاستگذاری دفاعی" حضور داشتند. این شورا به عنوان اتاق فکر وزارت دفاع فعالیت نموده و ریاست آن بر عهده ریچارد پرل قرار داشت.مؤسسه هوور علاوه بر سیاستگذارانی چون شولتز، رایس و رامسفلد دارای محققینی است که ایدئولوژیهای افراطی را بسط و ترویج میکنند، افرادی چون نیل فرگوسون (Niall Ferguson)، تاریهنگار؛ چارلز هیل (Charles Hill)، نظریهپرداز روابط بینالمللی؛ و رابرت کانکوست (Robert Conquest)، تاریخنگار.
![]() |
![]() |
![]() |
تمرکز هوور بر حفظ ارزشهای لیبرالی و حفظ هژمونی آمریکا
هدف اصلی برنامهها و فعالیتهای مؤسسه هوور حفظ و استمرار الگوی لیبرال دموکراسی و همچنین حراست از سیستم آمریکا در عرصه بینالمللی میباشد، از این رو در طیف گستردهای از موضوعاتی که به انحاء مختلف ممکن است با تغییر وضع موجود در عرصه بینالمللی مرتبط باشد، فعالیت دارد. مؤسسه ارتباط نزدیکی با مراکز قدرت یهودیان نیز دارد و در گزارشهایی که منتشر نموده به صورت مداوم سرسپردگی خود را به رژیم صهیونیستی اثبات نموده است.
کاندولیزا رایس، عضو ارشد مؤسسه هوور در کنفرانس سالیانه آیپک
فعالیت های اصلی این موسسه در سه محور بحران های اقتصادی، منع تکثیر تسلیحات اتمی و آموزشی خلاصه می شود. در حوزه بحران های اقتصادی بدنه مطالعاتی این موسسه تلاش می کند تا علل و عوامل بحران های بین المللی اقتصادی را بررسی کرده و راهکارهای عملی جهت برون رفت از این بحران ها را به سردمداران مافیای تجارت جهانی ارائه دهد. در بخش منع تکثیر تسلیحات اتمی، موسسه پژوهشی هوور، تمرکز مطالعاتی خود را درحوزه امنیت بین المللی قرار داده و تهدیدات ناشی از تسلحیات اتمی و مسایلی چون منع گسترش تسلیحات اتمی و امنیت ملی، تروریسم هسته ای و… را در دیدگاه افکار عمومی، محافل دانشگاهی ، رسانه های جمعی، کتب، مطبوعات ترویج و بزرگنمایی می کند؛ در حوزه آموزش، موسسه بنیادی هوور، در راستای تنظیم سیاست های آموزشی جامعه آمریکا و همچنین طر ح ریزی سیستم وساختار اموزشی این کشور خصوصاً در سطح ابتدایی و راهنمایی تمرکز جدی دارد. البته فعالیت های فکری و ایدئولوژیک این موسسه در راستای ترویح صهیونیسم : مسیحی و آموزه های آوانجلیک در جامعه عمومی آمریکا را باید به عملکرد موسسه هوور در این حوزه اضافه کرد.
گروهها و برنامههای تخصصی مؤسسه هوور
این موسسه همچنین دارای گروه های مستقل تخصصی مطالعاتی است که در راستای راهبردهای کلان کاخ سفید پروژههای مطالعاتی بلند مدتی را در دستور کار دارندکه عبارتنداز:
- پروژه ابتکار اقتصادی؛ که در مسائلی چون چگونگی کسترش سیتم اقتصادآزاد، تنظیم قوانین بین المللی تجارت، بانکداری ، توسعه اقتصادی، مالکیت فکری و… تمرکز مطالعاتی دارد.
- پروژه CREDO؛ که از سال۱۹۹۹ شروع شده و درخصوص اصلاحات آموزشی، ارتقای سطح آموزشی دانش آموزان سطوح ابتدایی و راهنمایی آمریکا و همچنین تنظیم سیستم های آموزشی بین المللی کشور فعایت دارد.
- پروژه اقتصاد روسیه، این پروژه به تحلیل و بررسی آکادمیک اقتصاد روسیه در یک نگاه جهانی تمرکز مطالعاتی دارد.
- پروژه دموکراسی در ایران؛ که به دنبال فهم فرایندها و رویکرد دموکراسی در ایران و خاورمیانه است و همچنین درخصوص پیچیدگی های جهان اسلام و راهکارهای گذار به دموکراسی در کشورهای اسلامی تمرکز پژوهشی دارد.
عباس میلانی، از اعضای اصلی "پروژه دموکراسی در ایران" در حال سخنرانی در کنفرانس "در جست وجوی دموکراسی در ایران"
- پروژه مطالعه بر روی آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی؛ در این پروژه اسناد جمع آوری شده درخصوص اتحاد جماهیر شوروی در اختیار تاریخ شناسان، اقتصاددانان، دانشمندان علوم سیاسی قرار می گیرد تا مولفه های قدرت و همچنین الگوهای طرح ریزی شده در فروپاشی آن برای اتخاذ راهبردهای آینده آمریکا مورد تحلیل و کنکاش قرار گیرد.
این موسسه دارای نیروهای اجرایی و گروههای مطالعاتی عملیاتی است که با رصد تحولات جهانی و همچنین تهیه آخرین اخبار، داده های اطلاعاتی قابل توجهی را در موضوعاتی چون سیاست اقتصادی، سیاست خارجی، سیاست انرژی جهانی، امنیت ملی، مبانی اسلام وتحولات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام ، ارزش های آزادی اجتماعی لیبرال دموکراسی، بحران های بین المللی و … در اختیار سیاستگذاران و حوزه تصمیم گیری کاخ سفید قرار می دهد.
تنظیم برنامه های تلویزیونی و خبری آمریکا و حتی سایت ها و رسانه های دیجیتالی بین المللی از دیگر وظایف این موسسه می باشد.
انتشارات مؤسسه هوور
موسسه هوور، عمده فعالیت های خود را در قالب فصلنامه، کتب و رساله های تحقیقاتی ، گزارشهای تحلیلی و خبری منتشر می کند که مهمترین آنها فصلنامه China Leadership Monitor که درخصوص روندهای جاری سیاست های رهبران چین در حوزه سیاست خارجی و سیاست داخلی مطالعه دارد و همچنین گزارش های Definining Ideas از دیگر انتشارات این موسسه است که در موضوعات اقتصاد جهانی، امنیت ملی، سیاست انرژی، آموزش عمومی، سیاست خارجی آمریکا منتشر میشود.
گزارشهای راهبردی از دیگر محصولات این موسسه است که در موضوعات سیاست خارجی و سیاستگذاری عمومی آمریکا منتشر میشود.
آبراهام سوفار (Abraham D Sofaer) نویسنده آخرین گزارش مؤسسه هوور در مورد ایران با عنوان Taking on Iran
این موسسه همچنین، همایش ها و کنفرانس های متعددی را در موضوعات بینالمللی، اقتصادی، سیاست خارجی و بحران بینالمللی برگزار میکند که سیاستمداران طراز اول کاخ سفید، اساتید دانشگاهی و سرمایهداران و مدیران بنگاههای تجارت جهانی در آن حضور دارند.
موسسه هوور، گزارشهای خبری روزانه از آخرین تحولات جهانی، آرشیو نشریات و مطبوعات سایر کشورها را در اختیار سیاستمداران و محافل سیاسی و دانشگاهی آمریکا قرار می دهد.
فعالیتهای مؤسسه هوور در راستای دشمنی با ایران
همانگونه که در ابتدای گزارش کنونی نیز اشاره گردید، این مؤسسه یکی از 60 مؤسسه است که از سوی دستگاه اطلاعاتی کشورمان به عنوان طراحان اختشاشات پس از انتخابات ریاست جمهوری معرفی گشته و هر گونه فعالیت آن در داخل خاک کشورمان ممنوع اعلام شد. این موسسه تمرکز مطالعاتی عمیق و گستردهای برروی مسائل ایران داشته به طوری که چندین پروژه مهم را در قبال ایران به اجرا در آورده است. "دموکراسی در ایران" از پروژه های اصلی در دستور کار موسسه هوور است. این موسسه در سال ۲۰۰۷ کنفرانسی با عنوان "در جست وجوی دموکراسی در ایران" را با هدف نوسازی سیاسی و اجتماعی در ایران برگزار نمود و افراد ایرانی غربگرا و مخالف نظام اسلامی مانند عباس میلانی، استاد دانشگاه استنفور و یکی از بنیانگذاران پروژه دموکراسی در ایران؛ فاطمه حقیقت جو؛ شهرام چوبین و … در آن شرکت داشتند.
تأمین هزینههای مالی
اگرچه دانشگاه استنفورد سالیانه یک میلیون دلار به این مؤسسه کمک مالی ارائه میکند اما بخش اعظمی از بوودجه آن توسط بنیادها، افراد و شرکتهای خصوصی تأمین میگردد. سازمانهای طرفدارا محافظهکاری کمکهای مالی شایانی را طی دهههای اخیر در اختیار مؤسسه هوور گذاردهاند – 24 میلیون دلار از سال 1985 تا 2005. در میان سازمانهایی که بیش از یک میلیون دلار به مؤسسه کمک کردهاند میتوان به مؤسسات دست راستی چون "بنیاد سارا اسکایف" (Sarah Scaife Foundation)، "بنیاد لین و هری برادلی" (Lynne and Harry Bradley Foundation)، "بنیاد جان اولین" (John M. Olin Foundation)، "بنیاد اسمیت ریچاردسون" (Smith Richardson Foundation) . "بنیاد خانواده والتون" (Walton Family Foundation) اشاره نمود.
شرکتها نیز کمکهای سخاوتمندانهای به مؤسسه هوور انجام دادهاند. اکسونموبیل از سال 1998 تا 2005 در حدود 295/000 دلار به این مؤسسه کمک مالی اعطاء نموده.برخی محققین مستقر در مؤسسه به مانند مور (Moore) و برکویتز (Berkowitz) که اعتقادی به گرم شدن هوای زمین ندارند، کمک شایانی به اگزون موبیل و دیگر شرکتهای عرصه انرژی نمودهاند. بنیادهای بزرگ محافظهکاری که اغلب توسط ناخدایان صنایع و به منظور ترویج کسب و کار آزاد و دور نگه داشتن دست دولت از درآمدها شکل گرفتهاند حمایتهای مالی زیادی در اختیار کارشناسان هوور چون فرایدمن گذاردهاند، فردی که مسؤول افزایش نفوذ اقتصاد بازار آزاد است. به گفته محققین، "هوور یکی از چهار نهاد سیاستگذاری بزرگ است که اقتصاد آمریکا را ر اوایل دهه 1980 به سوی سیاستهای دست راستی سوق داد.
با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
سایه شیطان یا تک چشم دجال بر بالای برج البیت
این عکس رو که یادتون میاد؟
خود را آماده کنید تا کلیپ را مشاهده کنید:
دانلود کلیپ با فرمت avi و حجم ۱۸٫۰۶ مگابایت (کیفیت عالی)
دانلود کلیپ با فرمت mp4 و حجم ۹٫۳۰ مگابایت (کیفیت متوسط)
دانلود کلیپ با فرمت ۳gp و حجم ۲٫۵۶ کیلوبایت (کیفیت پایین)
سلام یوسف زهرا
بیا و ببین که فرزندان حرامی شیطان در این مکان مقدس میکده ای را افتتاح نموده اند ...
بیا و ببین که ما هر روز چه خون و دلها میخوریم از این ندانم کاری های این حقیران به نام اسلام راستین.
بیا و ببین که اینان نماز خواندن در مسجدالحرام را حرام میدانند ....جایی که بهترین نماز را میتوان رد ان جا خواند ..
بیا بیا یوسف زهرا که دلم خون است از این انحرافات مشمئز کننده ...
بیا و ما را مددی کن تا این دیوان حرام خوار و حرامیان لامذهب را از حریم خانه الوهیت بیرون برانیم.
بیا بیا یوسف زهرا
برج ابرج البیت یا همون برج ساعت عربستان سایه اش روی خانه خدا خواهد افتاد، و این امر باعث تاثیراتی است که در این پست می توانید مشاهده نمایید.
اما با این وجود اعتقاد داشتم که امکان نداره عملیاتی شیطانی انجام بشه و یه بخش اون لنگ بزنه، تفاوت اونها با ما در اینه که اونها اگر کاری انجام میدن، کاملا با دقت و جزئیات دقیق انجام میدن، طوری که مو لای درزش نره.
اما در این پست می خواهیم به شما نشان بدهم که نه تنها سایه برج ساعت عربستان بر روی کعبه
می افتد،بلکه واقعه ای بدتر از ان هم در حال وقوع است
بحث در مورد اینکه این واقعه چه تاثیری داره، اولین سوالیه که به ذهن هر فردی که این کلیپ رو ببینه خواهد اومد، که به امید خدا در پست بعد کامل تاثیرات این اتفاق رو بیان خواهم کرد.
با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
۲- مجسمه کافر
بر یک سوی ماه خسته
جسد نفرت انگیز
این مجسمه که اساساً جدال خیر و شر را نشان می دهد ، به عناصر بسیاری اشاره می کند که ما می توانیم در ادیان غیر الهی بیابیم : پرستش خورشید ، موجودات اساطیری و خورشید در برابر دو گانگی ماه. این مجسمه که فواره ی صلح نامیده می شود از سبک هنری گروتسک ، تصاویر خیالی و عجیب و درهم برهم ، اقتباس کرده است . همه ی انواع حیوانات از یک خورشید خندان پدیدار می شوند که نمادی برای پرستش خورشیدند . (خورشید به عنوان نیروی زندگی بخش )
این بت به شرق اشاره می کند ، به سنت قدیمی کافران . هم چنین روی مجسمه چیز عجیبی شبیه به نماد DNA (نماد DNA در ورودی کلیساهای جامع معمولاً وجود دارد) وجود دارد . همه ی ما می دانیم که تا چه حد تغییرات ژنتیکی (تئوری تکامل) مغایر با عقاید مسیحی ست . ما هم چنین می توانیم نوشته ای از جان لنن ببینیم که می گوید : « یک روز همه دنیا در یک وجود خواهند زیست .» فکر نمی کنید کمی وهم انگیز است ؟
آیین های عجیب
الف) رژه ی غول ها
هر سال در هالووین ، کلیسای سنت جان محل انجام واقعه عجیبی به نام «پیاده روی عظیم غول ها» ست . اساساً این پیاده روی ، رژه ایست که درست داخل صحن مقدس کلیسا واقع می شود و مردم لباس هایی به شکل شیطان ، غول ، هیولا و چیزهای غیر عادی دیگر می پوشند و تا هنگام پخش موزیک ترسناک در اطراف پرسه می زنند . این کارها به پیروی از آیین عجیبی که پشت درهای بسته انجمن ها مخفی انجام می شود ، صورت می گیرد . گذشته از سنت های بی شماری که تداعی کننده ی شیطان هستند (مورد اخیر برای کلیسا مسأله ای کاملا غیر عادی است) برخی سنت ها به نظر می رسد که مسیحیت را به باد استهزاء می گیرند . ذکر این نکته ضروریست که جشن هالووین همه ساله در سالروز مرگ آنتوان لوی ، بنیانگذار کلیسای شیطان ، برگزار میشود .
آیا به نظر شما این شبیه مسیح مصلوب نیست ؟
تصاویر دیگر :
یک کشیش به شکل هیولا به همراه موجودی با صورت شیطانی که پشت او به صلیب کشیده شده است .
اسقفی که هنگام رژه ی غول ها بر منبر ایستاده .
آیا مناسک شیطانی با تغییر مراسم مذهبی مسیحیت آن را مسخره نمی کند؟ خوب البته این مسأله به حد کافی دگرگون شده است . در واقع رژه رفتن یکی از سنت های ادیان غیر الهی است ، همانند رژه ی پرچتن(Prechten) در آلمان که بسیار شبیه رژه ای ست که در کلیسای سنت جان انجام می شود .
نمونه مشابه : رژه ی پرچتن در آلمان
ب) نیایش حیوانات
یکی دیگر از مناسک عجیب ، دعا خواندن حیوانات است که سپتامبر هر سال انجام می شود . شما گروهی از حیوانات را داخل و خارج صحن مقدس کلیسا می بینید که مثلاً در حال عبادت هستند . تا به حال کی دیده اید که حیوانات انجیل یا چیز دیگر بخوانند؟ هیچ وقت!
مقاله ای که در سال ۱۹۹۶ توسط انجمن جنگلبانب کالیفرنیا چاپ شد به شرح ما وقع می پردازد :
« بزها ، اسب ها و حیوانات دیگر برای دعا خواندن به سوی میز مقدس هدایت می شوند . شتر ها و فیل ها به همراه کاسه ای کامپوست و کرم همانند عبادت کنندگانی که به سمت میز مقدس می روند در امتداد راهرو ها رژه می روند . »
این یکی دیگر از مناسک کفرآمیز است که در کلیسا صورت می گیرد . به رداهای سفیدی که همه پوشیده اند توجه کنید :
امیدواریم این اسب نجیب و هر حیوان دیگری در هنگام دعا خواندنش خراب کاری نکند!
این گاو پس از نیایش بهمراه ملازم خود در حال خارج شدن از کلیساست!!!
آیا متوجه لباسهای سفید آنها شده اید؟به تصاویری از دیگر مراسمهای الحادی توجه کنید :
مراسم لوسیا
مناسک کافران در یونان
متوجه شباهت ها هستید؟ بله ، رداهای سفید ! این مراسم شباهت های عجیب و غریبی با مناسک کافران دارد.
تاکنون ما انواع حیوانات از جمله اسب ها ، میمون ها ، گاوها . . . را متبرک کردیم . حالا نوبت چه کسانی است؟ خوب چرا دوچرخه ها نباشند؟!
ج ) دعا خواندن دوچرخه ها
من درباره ی این یکی حتی یک کلمه هم نمی نویسم ، خیلی احمقانه است .
دین ما محیط پیرامون ماست و ما هنوز این را نمی دانیم ! (اشاره به همه چیز خدایی)
د) مراسم انقلاب زمستانی پل وینتر
این نهایت پرستش خورشید است.
این موسیقی دان مشهور معاصر ، هنگامه ی انقلاب زمستانی (بر مبنای یکی از مراسم کهن الحادی) را جشن می گیرد . او در این باره در وب لاگش می نویسد :
« در زمان قدیم ، کسانی که به خورشید نگاه می کردند و می دیدند که خورشید هر روز در آسمان پایین تر می رود و گویی در آن غرق می شود از ناپدیدی کامل آن و باقی ماندن در تاریکی می ترسیدند .
مردم مناسک مختلفی به جا می آوردند تا خورشید را به بازگشت ترغیب کنند . آتش بازی و شمع روشن کردن و تقلید از جادو به تقویت خورشید رنگ پریده و دور نگه داشتن ارواح تاریکی کمک می کرد . این نماد ها در سنت های فصل به فصل امروز هم مشهود است : شمع ها هانوکاه و کریسمس که منسوب به مراسم مذهبی آتش عهد قدیم اند و برای جشن گرفتن معجزه ی نو شدن زمین به کار می روند . »
بنابراین این موسیقی دان باصطلاح روشن فکر هم یک کافر است و بدان افتخار هم می کند و این مراسم را در کلیسا هم اجرا می کند .
معبد ادراک
کلیسا ی سنت جان به مثابه مقر فرماندهی معبد ادراک و تلاشی برای دور کردن مردم از ادیان سنتی و سوق دادن آنها به عرفانی چند پاره بر مبنای فلسفه های عصر جدید ، تفکرات الحادی جدید و مخلوطی از آئینهای ادیان سازمان یافته ست . دوستانی که به ژولیت هولیستر بنیان گذار معبد کمک کردند عبارتند از : جان دی راکفلر دوم ، دالایی لامای ۱۶ ، پاپ جان ۲۳ ، النور روزولت ، منشی سازمان ملل ژنرال یوتانت ، سازمان بین المللی پرورش نظام مند و مدرسه ی علوم دینی یهود . جین هوستون ، معلم مذهبی عصر جدید و حامی معبد ادراک در کتاب خود «اسب تروا» نوشته است :
« هدف معبد ایجاد یک دین واحد جهانی از طریق توسعه ی مقبولیت آن و در بر داشتن تمامی ادیان ، عقاید و آیین هاست . در اتاق عبادت معبد ادراک که قبلا به «تالار روشنایی» معروف بود ایلومیناتی ، ارباب خرد ، یعنی رهبر ما درآنجا به عموم مردم مکتب انسانی جدیدی را آموزش می دهد تا صورت تازه ای از اسرار (عرفان) خلق کند . »
معبد گواهی صلاحیت کامل را از سوی سازمان ملل دریافت کرده است و بازیگر کلیدی بخش معنوی این سازمان است . هر دوازده نفری که نامشان در فهرست اداره کنندگان و سرپرستان معبد ادراک آمده اعضای شورای جهانی سازمان هستند . این شوراها سخنگویان بسیاری دارند که بی پرده از دین جهانی و ملحدانه ی جدیدی که بر مبنای پرستش زمین پایه گذاری شده است ، حمایت می کنند . جیمز لاولاک ، یکی از سخن گویان می گوید که «گایا» (واژه ای باستانی که زمین را به عنوان الهه توصیف می کند) اعطا کننده ی زندگی بوده است و توانائی شفا بخشی و درمان خود را داشته است ، او انسان ها را برای گایا به مثابه ی سرطان ، بیماری که برای درمانش باید زمان و انرژی زیادی صرف کرد ، برمی شمارد . به عبارتی دیگر انسان ها مزاحم الهه «گایا» هستند .
ال گور تا به حال چندین بار در کلیسای جامع سنت جان مهمان شده است و با این سخنش «خداوند متمایز از زمین نیست» رسوائی به بار آورده است . اما در مسیحیت و یهودیت خدا در حقیقت از زمین جداست و در عرش ساکن است . اگر شما سخن گور را رمز گشایی کنید به این معنا می رسید که خدا= زمین= زمین همان خداست . گور به خاطر کتاب ها و سخنرانی هایش مکرراً از سوی گروه های بی دین مورد تشویق و تمجید قرار گرفته است . این کلیسای جهانی پیروزی کلینتون/گور را با پیامی که در زیر آمده است ، تبریک گفتند :
“ما پیروان مکتب الحادی نوین هستیم– که عبارت است از گلچینی از آئینهای ادیان طبیعت گرای کهن و ترکیبی از الگوهای اصلی مکاتب مختلف با دیگر آموزه های اساطیری و عرفانی – و عقاید و ارزشهایمان با مواردی که شما می گویید فرقی ندارد . کتاب شما ، «زمین در تعادل»با برگزاری گردهمائی های گوناگون٬ از سوی افراد مابه دیگران معرفی می شود…. بدانید که نیم میلیون از کافران جدید از شما حمایت می کنند و به شما رای می دهند و از سیاست هایتان به منظور نجات زمین و یکپارچه سازی مجدد خانواده ی بزرگ پشتیبانی می کنند .”
آیا تا بحال فیلمهای مستند شبکه های صدا و سیمای خودمان (از جمله شبکه آموزش) در مورد محیط زیست و خطر گرم شدن زمین را دیده اید؟فیلمهایی گاهاً با محوریت سخنان و سخنرانی های خود ال گور .
یکی دیگر اعضای گرداننده ی معبد ادراک ، توماس بری ست . او معتقد است جهان به سوی نظمی نوین که فرا گروهی و حتی فرامسیحی است ٬ پیش می رود که در آن زمین همانند موجودی زنده و بشر ضمیر هوشیار اوست . خوب این به چه معناست؟
اگر شما مقاله من درباره ی جورجیا گایدستون یا فرودگاه بین المللی دنور را خوانده باشید با مقبره ها و آثار هنری غیر عادی که توسط گروه های قدرتمندی که هنوز مخفی اند و هدفشان برپایی نوع جدیدی از عرفان جهانی ست آشنا هستید . اغلب اوقات برای جلب مقبولیت عام برای این تغییر مذهبی اغلب از کلمات و یا عبارات کلیدی استفاده می شود . مانند «صلح» ، «توازن با طبیعت» یا «هماهنگی با دنیای بی کران» .شما چگونه می توانید با صلح مبارزه کنید؟ نمی توانید ! این واژه های دهن پر کن مفهوم خود را پنهان می کنند با این وجود معنایی که برای رسیدن به این اهداف باید به کار رود یعنی «صلح» تنها در صورتی تحقق می یابد همه ی دنیا به یک دولت واحد تبدیل شود . «توازن با طبیعت» هم مستلزم آن است که رشد جمعیت به شدت افت کند و «هماهنگی با دنیای بی کران» تنها در صورتی برقرار خواهد شد که جهان ادیان سنتی را رها کند و انسان گرایی ملحدانه ی نوین را به جایش بپذیرد .
به لحاظ عرفانی ، کلیسای سنت جان نقش مرکز اعصاب این جنبش جهانی را بازی می کند . معبد ادراک از طریق محافل متعدد و همایش های سازمان ملل ، رهبران همه ی ادیان اصلی را برای تهیه ی پیامی جهانی متحد می سازد . این پیام بعداً از سوی شبکه های محلی مذهبی به اطلاع عموم مردم خواهد رسید . به شکلی کاملا آرام و نا محسوس تمامی عقاید مذهبی به مجموعی ای از ارزش های یکسان تبدیل می شوند و کم کم به انسان گرایی تغییر خواهند یافت .
نشست ادیان مختلف در معبد ادراک .
نمونه ی بارز این مسأله آموزه هایی ست که مادلین لا نگلی (Madeleine L Engle )در کلیسای جامع می دهد . (او یکی از موسسان معبد هم هست) آموزش های او عبارتند از شامانیسم (نوعی جادوگری باستانی که در شمال آسیا و اروپا رواج داشته است) تجارب خارج جسم ، پرتوافکنی ستاره ای ، روشهای فال بینی با استفاده از کارت های تاروت ، پرستش زمین ، توانایی های ذهنی ، یوگا ، توگای تانترایی (صورت جنسی جادوی سیاه) و ستاره شناسی . تقریباً همه ی این آموزش ها برای قرن ها از سوی کلیسا به شدت محکوم شدند ولی امروز از سوی کلیسای جامع پذیرفته شده اند . این نوع آموزه ها در سراسر دنیا از طریق اماکن مذهبی رو به گسترش هستند .
اما نکته اصلی که باید به طور جهانی پذیرفته شود ، گرایش به محیط گرایی (همه چیز خدایی) است . با ایجاد حس اظطرار و ترس به علت نابودی طبیعت ، تصویب قانونی که خیلی جنجال به پا نکند به منظور افزایش مالیات به نفع محیط زیست و دور کردن اذهان مردم از توجه به دینشان و اجبار آنها به پرستش زمین کار آسانی ست . افرادی که عرفان های این عصر نوظهور را می پذیرند بیشتر احتمال دارد که با پروژه های جدال آمیز آنها همچون پرورش نظام مند(فدراسیونی که به مادران و فرزندان خدمات مراقبتی ارائه می دهد و به سلامت تولید مثل نظارت دارد. این فدراسیون هم چنین برای تصویب قوانینی از قبیل آموزش جامع مسائل جنسی و دسترسی به مراقبت های سلامتی تلاش می کند ) و اصلاح نژاد موافقت کنند . وقتی طبیعت مذهب شما باشد ، زندگی انسان هم چون وجود انگل هاست و توجیه کشتار دسته جمعی مردم معقول تر به نظر می رسد .
نتیجه گیری
اگر شما تنها یک چیز از این مقاله فهمیده باشید این است که ، کلیسای جامع سنت جان مسیحی نیست ، و اصلا الهی نیست! در واقع این کلیسا منزلی ست برای افرادی که برای محو کردن دین فعالیت می کنند و کارشان را هم به خوبی انجام می دهند . همانطور که در ابتدای مقاله گفتم ، من هیچ دینی را محکوم نمی کنم خواه یهودیت یا مسیحیت باشد . . .
همه ی ادیان در آموزه های خود خرد را عنوان کرده اند اما دستکاری عقاید مردم و فریفتن آنها برای پرستش چیزهای دیگر همانند نژاد ، حماسه ، تعلیمات شبه انجیل و . . . ناپسند است . برخی می گویند شیطان استاد حیله است . کسانی که به کلیسای سنت جان می روند با راههایی که حتی تصورش هم برایشان غیر ممکن است فریفته می شوند . پل به قرنتیان این گونه هشدار داده است :
«حواریون قلابی وجود دارند و کارگزارانی حیله گر که خود را به صورت حواریون مسیح در می آورند و تعجبی ندارد که شیطان خودش را به شکل فرشته ی روشنایی درآورد . بنابراین چیز عجیبی نیست که پیروان شیطان هم خود را به شکل پیروان نیکوکار درآورند و پایان کارشان مطابق با کارهایشان است .
پایان قسمت دوم-با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
تصویر تخریب شهر نیویورک (برج های دوقلو) در سمت راست ساختمان کنده کاری شده است . نمادهای عجیب و غریب روی کف ساختمان . مراسم عجیبی که در جایگاه مقدس انجام می شود . کلیسایی که حیوانات هم برای نیایش به درون آن برده میشوند . اینجا جایگاه تمرکز یافتن مفاهیمی است که بی شک با هدف پایه گذاری یک دین نوین جهانی مطرح شده اند . آنطور که برخی می گویند این کلیسا کاملا متفاوت است . . .
کلیسای سنت جان (به انگلیسی : St. John’s Cathedral) تاسیس ۱۸۲۶ نام کلیسای معروفی است در شهر ناکسویل در آمریکا.ساختمان کنونی کلیسا توسط J .W. Yost طراحی و در ۱۸۹۲ ساخته شد.سبک این کلیسا به شیوه معماری ریچاردسونین رومانسکی (به انگلیسی: Richardsonian Romanesque) است.برگرفته از ویکی پدیا
اما ریشه ی این تفاوتها در این واقعیت نمود یافته که کلیسای سنت جان ٬ معبدی بر مبنای عقاید «الحاد نوین تا سر حد شیطانی » با این شعار که محیط از انسان مهم تر است ٬ می باشد.
من به شخصه نتوانستم نسبت به تک تک این عقاید بی توجه بمانم٬ اما فریب دادن افراد نا آگاهی که برای عبادت به این پرستشگاه مرموز می روند ٬ عملی شیطانیست.
«روشنفکران ملحد عقاید اصلی خود را در لفاف مسیحیت پنهان کردنداما کلید این نمادگرایی را تنها به دست آندسته از تازه واردانی میدهند که شایستگی لازم را داشته و پایبند به اسرار باشند..»(منلی . پی هال ، آموزه های مخفی تمامی اعصار)
پیشینه و تاریخچه کلیسای جامع
ادعا شده است که این ساختمان نیمه تمام قرار است بزرگترین کلیسای جامع دنیا شود . البته با داشتن پشتوانه های مالی هم چون جی پی مورگان و چهره های برجسته ای همانند استاد بزرگ ماسون های ایالت نیویورک که از این طرح حمایت می کنند ، داشتن چنین آرزوی بلندی خیلی دور از واقعیت نیست . اتمام این کلیسا برای فراماسونرها اهمیت زیادی داشت بطوریکه تصویر روی جلد مجله «جهان ماسونی» در مارچ ۱۹۲۵ به این کلیسا اختصاص یافت.
مقاله مندرج در این مجله می گوید :
« بسیار به جاست که بگوییم ماسون ها ، سازندگان اصلی کلیساهای جامع و کلیساهای معمولی در دوره ساخت کلیسا ، باید نقش ویژه ای در ساخت کلیسا های جامع آمریکا هم داشته باشند . مورد کوچکی باید به داستان فراماسونها در عصر ساخت کلیساها افزوده شود؛ چرا که بناهای فراماسونی مبین تاریخ٬ نبوغ٬ ایمان و نمادهای آنهاست. . »
مقاله به شیوه ای روشنفکرانه می پذیرد که کلیساهای جامع ماسونی به بهترین وجه ممکن میراث برادری را نمایان می سازد و نماد گرایی به شکلی برجسته در آنها مشهود است . با این وجود عموم مردم نسبت به این مسأله به حدی ناآگاه هستند که معنای پشت این هنر را درک نمی کنند .آنها تنها به این بناها خیره شده و با خود می اندیشند «بسیار زیباست» .
هرم ایلومیناتی و چشم جهان بین در کلیسای جامع
فراماسونری و علوم ماوراءالطبیعه
همانطور که می دانید ، فراماسونری طی قرون متمادی حافظ اسرار کهن بوده است . این اسرار در واقع آموزه های رمز گونه ای هستند که تنها با شاگردان این مکتب ارتباط برقرار می کنند . قصد من در این جا تشریح آیین راز آلود آنها نیست چرا که برای شرح آن باید سالها مطالعه کرد و تنها اندکی دریافت (و نمیتوان مانند وبلاگنویسان نوجوان و برخی سخنرانان نوپای ایرانی به صرف مطالعه ی چند کتاب ادعای تخصص در این زمینه کرد) . با این وجود حرفی که می خواهم بگویم این است که آموزه های این انجمن های مخفی برگرفته از مکاتب کهن مصر و بابل و علوم مربوط به کابالا و عرفان های اسرار آمیز می باشد .که قرن ها قبل از مسیحیت وجود داشته اند . انجمن های مخفی برای مصون ماندن از فشارهای کلیسا مجبور شده بودند طبیعت حقیقی فلسفه شان را در لفاف مسیحیت پنهان کنند . فراماسونری وسازمانهای متبوع آن از جمله روسی کروشن ها (فرقه ای از مسیحیان قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی که عقایدی تصوف آمیز داشتند) و شوالیه های معبد همگی در اروپا به شیطان پرستی و بت پرستی متهم شده بودند .
در حالی که بسیاری از فراماسونرهای تازه وارد مسیحی هستند آنهایی که در پی ارتقا درجه برادری هستند باید در مورد فلسفه ی آیین مخفی مطالعه کنند . همه فراماسونرها لزوما به دنبال جهانی نیستند که عرفان آنها را ٬ همانند ماسونهای تازه وارد ٬ با آغوش باز بپذیرد . هرچند افراد با نفوذی که اتفاقا اغلب هم ماسون هستند در پی هدایت مردم بسوی مدلی از الحاد می باشند که از نظر عقلانی چندان چالش برانگیز نباشد.
نمادها
نمای باشکوه بیرونی کلیسای جامع ، حس تواضع را در فردی که به آن می نگرد بر می انگیزد . اما چه چیز باعث می شود چنین حسی داشته باشید ؟ بهتر است با جزئیات کارهای هنری شروع کنیم .
۱- ستون آخرالزمان : بر روی سر در غربی ساختمان ، سنگ تراشان اشکال متعددی را تراشیده اند که کاملا بی ارتباط با محیط کلیسا به نظر می رسد . برجسته ترین حکاکی مربوط به تصویری ست دلسرد کننده که تخریب شهر نیویورک و اماکن مهم آن را نشان می دهد .
برج های دو قلو در حال ریزش آنهم از قسمت تحتانی
صحنه بالا در سال ۱۹۹۷ ترشیده شده است یعنی ۴ سال پیش از تخریب برج های دوقلو! دیگر تصاویر آسمان خراش های قابل شناسایی هم مربوط به ساختمان کرایسلر و مرکز سیتی گروپ است .
این ستون نابودی پل بروکلین را مجسم کرده است. در زیر آن بازار بورس نیویورک و مردمی که به مبادله ی اجناس خود مشغولند به تصویر درآمده. آیا این تصاویر برگرفته از قسمت مربوط به بابل باستان در کتاب مکاشفات است؟
صحنه ی بالا ممکن است برای ساکنان نیویورک ناراحت کننده باشد . ما در این صحنه پل «بروکلین» را می بینیم که به همراه ماشین ها و اتوبوس ها به داخل آبهای خروشان می ریزد . در سمت راست مجسمه آزادی قرار دارد که به نظر می رسد در حال غرق شدن است . در پایین تصویر این پیشگویی ترسناک ، ساختمان بورس و سهام نیویورک دیده می شود که مردم در اطراف آن مشغول معامله اجناس هستند .
مقصود از این کنده کاری عجیب چیست ؟ خوب اولین چیزی که لازم به ذکر است درباره سنت جان واقعی ست .
فردی که تقدس خود را به سبب نوشتن شرح مکاشفاتش در انجیل به دست آورد.
و در آن تصورات نمادین حوادث آخرالزمان را شرح داد . اعضای انجمن های مخفی بر این باورند که شرح مکاشفات وی به شیوه ی هرمسی رمزگذاری شده است تا معنای حقیقی خود را تنها برای شاگردان این مکتب آشکار سازد . این تصویر که در ورودی غربی کلیسای جامع کنده شده است ، نیویورک را همانند بابل بزرگ به تصویر می کشد ، شهری که به خاطر خشم خدا کاملا نابود شد .
در مکاشفات سنت جان آمده است که :
« فرو ریخته است ، بابل بزرگ فرو ریخته است !
آنجا خانه شیاطین شده بود .
و محل تجمعی برای هر روح شیطانی ،
و مکانی برای پرندگان کریه و ناپاک .
چرا که همه مست شراب دیوانه کننده ی زنا ی او شده بودند .
پادشاه زمین با بابل بزرگ زنا کرده است ،
و سوداگران زمین از این عیاشی بی حد و حصر ثروتمند شده اند . » آیه ۱۸
هنرمندان این اثر حتما از این کنده کاری هدفی داشته اند چرا که شباهت های زیادی بین شهر نیویورک واقعی و توصیفات بابل بزرگ و جود دارد . کتاب وحی می گوید :
۱٫ «زن بدکاره ی بزرگ» همو که به بسیاری از آب ها ، آدمها ، ملت ها و زبان ها اشراف دارد و جامی طلایی در دست گرفته است بر پادشاه زمین حکم می راند . این جمله توصیف همان مجسمه آزادی ست .
۲٫ سوداگران زمین که از عیاشی بابل ثروتمند می شوند گریانند چرا که دیگر هیچ کس نیست که چیزی بخرد . مقصود از این جمله هم ساختمان بورس و سهام نیویورک است .
« سوداگرانی که این چیزها را فروخته اند و ثروتشان به واسطه او به دست آمده ، دور خواهند ایستاد ، در حالی که از عذاب او خائفند . آنها ناله خواهند کرد و خواهند گریست و فریاد خواهند کشید که : وای بر ما ! وای بر ما !ای شهر بزرگ که لباسی از کتان ارغوانی و سرخ پوشیده بودی و از تلألؤ طلا و سنگ های قیمتی و مروارید ها می درخشیدی تنها در عرض یک ساعت این چنین نابود شدی و ثروت عظیمت بر باد رفت . » آیه ۱۸
با دانستن این موضوع که امروز ، هنوز هم بیش از ۷۰ درصد پایتخت های دنیا با ساختمان سهام و بورس نیویورک وارد معامله می شوند ، می توان فهمید که چرا این ساختمان در ستون آخرالزمان به تصویر کشیده شده است . این مسأله نمایانگر جنبه اقتصادی کتاب وحی است که مکرراً به سوداگران ثروتمند و تاجران کالا اشاره می کند . بنابراین ، مکان اختصاصی شهر نیویورک یعنی کلیسای سنت جان٬ جزئیات دقیقی از نابودی این شهر را به تصویر می کشد . زیر ساختمان سهام و بورس نیویورک ، یک اسکلت و موجودات عجیب و غریبی هم بودند که به نظر می رسد نماد مرگ و خرابی باشند . آیا این هم جزئی از پیش گویی ست ؟
- توضیحات کاملتر درمورد دیگر ستونها :
این ستونها در کنار ورودی کلیسا٬ در زیر پیکره های مقدس قرار گرفته اند.
مرد سوار بر اسب در آخرالزمان
صحنه ای که تولدی از درون یک نوع گل را به تصویر می کشد که توسط مومیائیها احاطه شده و بر فراز یک بره که پاهایش گره خورده اند قرار گرفته است. چه کسی در حال متولد شدن است؟ آیا این همان دجال است که در کتاب مکاشفات در مورد آن گفته شده که “از زمین بیرون می آید؛ و مانند یک بره دارای دو شاخ است”؟ در زیراین تصویر٬ یک گرداب مارپیچ به چشم می خورد (آیا این نماد تغییر آگاهیها ست؟) و ظاهرا مردم مشغول تقدیس و پرستش این نگاره هستند.
این ستون نماد مرگ و یا به بیان مکاشفه ای که در ابتدای کتاب حزقیال آمده است تجسمی از “اسرار پیچیده٬ دیدگان حیرت زده در هر طرف” می باشد.
درخت زندگی فرقه ی کابالا بر روی این ستون نقش بسته است. گفته می شود که کتاب مکاشفات با اعداد رمزی کابالائی رمز گذاری شده و تنها با رمزگشائی از این کتاب است که می توان معنای حقیقی آن را درک کرد.
مردی که بر فراز درخت زندگی ایستاده است٬ شخصیتی نیست که با یک کلیسا همخوانی داشته باشد. او یک چشم است (برای اطلاع بیشتر به چشم هوروس مراجعه کنید) و یک طلسم کوارتز به همراه دارد که گفته می شود دارای خواص جادوئی و متافیزیکی است.
پایان قسمت اول-با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
فراماسونری
کمی پس از انتشار تصویر لوی ، نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی «لئو تاکسیل» با انتشار مجموعهای از جزوات و کتب٬ فراماسونری را به ایجاد لژهایی برای پرستش شیطان متهم کرد. در رأس آن اتهامات بافومت قرار داشت که شی مورد پرستش ماسونها بود.
کتاب «اسرار فرماسونری» فراماسونها را به شیطان پرستی و پرستش بافومت متهم کرد. این اثر تاکسیل خشم کاتولیکها را برانگیخت. بر روی جلد این کتاب تصویری از یک مراسم ماسونی به ریاست بافومت نمایش داده شده است که او در آن مورد پرستش قرار گرفته است.
تصویر ضد ماسونی اثر روزنامه نگار آبل کلارین دلاریو، ۱۸۹۴ .
در سال ۱۸۹۷ ، لئو تاکسیل پس از ایجاد جنبشی به دلیل افشاگری های خود در خصوص فراماسونری فرانسوی در یک کنفرانس خبری اعلام نمود که بسیاری از افشاگریهای او فریبی بیش نبوده است. از آن پس این مجموعه اتفاقات به «حقه لئو تاکسیل» معروف شد. با این وجود، بعضی این احتمال را منطقی میدانند که اعتراف تاکسیل ناگزیر به دلیل فرو نشاندن مناقشات بر علیه فراماسونری بوده است.
علت هر چه هست محتملترین ارتباط میان فراماسونری و بافومت به واسطه نمادگرایی است که در آن این بت تبدیل به تمثیلی برای مفاهیم عمیق رمزی می شود.
نویسنده ماسونی «آلبرت پایک» معتقد است که بافومت مورد پرستش نیست، بلکه نمادی است که مفهوم آن تنها برای ردههای بالای ماسونها آشکار است.
“بی معنی است که بخواهیم باور کنیم انسانهای روشنفکر بت هیولا مانندی به نام بافومت، یاشخصی به نام Mahomet را بعنوان پیامبریا خدا ٬به رسمیت بشناسند. نمادگرایی آنان قرنها پیش ایجاد شد تا آنچه را که آشکارا بیان کردن آن خطرناک بود بپوشاند که البته دیگران آن را به اشتباه برداشت کردند و دشمنانشان آنها را مشرک خواندند. گوسالة طلایی که هارون (در واقع سامری) برای بنی اسرائیل ساخت گوسالهای نر با لایهای از برنز نبود اما کاروبیم دچار سؤ تفاهم شد. نماد عدّهای خردمند همیشه بتی است برای جمعی که جاهلند. آنچه که مسئولان عالیرتبه به واقع باور داشتند و آموختند تنها با اشارههایی برای اساتید در درجات بالای فراماسونری و نیز نمادهایی نشان داده شده است که فقط برای اساتید قابل فهم هستند”.
با همه ی این ادعا ها نمیتوان قدس حرف G را برای ماسونها نادیده گرفت! ماسونها خود مدعی هستند این حرف در واقع حرف اول کلمه ی خداست (god) و نه بز (Goat) . اما برای وجود تصویر ستاره ی پنچ پر معکوس حاوی تصویر سر بافومت در اکثر لژها چه جوابی دارند؟
حرف G در مرکز اصلی ترین نماد فراماسونری!
.
تصویری از داخل یک لژ ماسونی در ایالات متحده . تصویر حرف G و ستاره ی پنج پر معکوس کاملاً مشهود است!
.
آلیستر کراولی
«آلیستر کراولی» یک جوینده علوم سری حدوداً شش ماه پس از مرگ الیفاس لوی به دنیا آمد و معتقد بود روح لوی در جسم او حلول کرده است. تا اندازهای به همین دلیل او در انجمن مخفی OTO که خود به شهرت رساند، به نام « بافومت» معروف شد.
تصویر امضا شده کراولی به عنوان بافومت.
این توضیح کراولی از ریشه شناسی نام « بافومت» در کتاب او با نام «اعترافات آلستر کراولی» نوشته شده در سال ۱۹۲۹ آمده است:
“من به مدت شش سال این نام را به عنوان شعار در انجمن OTO برگزیدم و همیشه تلاش کردم راه مناسبی برای نوشتن آن بیابم . میدانستم که میبایست هشت حرف داشته باشد و تشابهات و تناسبات عددی و ادبی آن نیز باید به گونهای باشد که بتواند مفهومی را که پژوهشگران در مورد آن دریافته بودند برساند و مشکلاتی را که باستان شناسان از رفع آنها در مانده بودند حل نماید … یک نظریه در مورد این نام این است که آن نمایانگر کلمات ؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟ به معنی غسل تعمید عقل و خرد است؛ دیگر آن که، بافومت تحریفی است از عنوان «پدر میترا». نیازی نیست که بگوییم پسوند “R” این نظریه را تقویت میکند. من کلمه را آنگونه که جادوگران بیان میکنند جمع نمودم و به عدد ۷۲۹ رسیدم. این عدد در هیچ یک از آثار کابالیستی من وجود نداشت و بنابراین برایم بیمعنی بود. با این وجود این عدد توان سوم عدد ۹ بود. کلمة ؟؟؟؟ ، عنوان اسرارآمیزی که مسیح به پیتر در مقام بنیان کلیسا اعطا نمود، دارای همین ارزش است. تاکنون جادو قابلیتهای مهمی را از خود نشان داده است! او مشکل ریشه شناسی را حل نمود و مشخص نمود چرا شوالیههای معبد این نام را برای بت خود برگزیدند. بافومت همان «پدر میترا»، سنگ مکعبی بود که در گوشه معبد قرار داشت”.
بافومت یک چهره مهّم در «تلما» (Thelema) ، سیستم پیچیدهای که او در اوایل قرن بیستم بنیان نمود. کراولی در یکی از برجستهترین آثار خود “Magic, Liber ABA” ، کتاب چهارم، بافومت را یک خدای دوجنسی مینامد:
“شیطان وجود ندارد . این یک نام دروغین است که برادران سیاه پوستمان برای ایجاد «اتحاد» در تفرق گنگ و جاهلانه خود ساختهاند. شیطانی که دارای یگانگی باشد میتواند خدا باشد …«شیطان» بطور تاریخی خدای هر کسی است هرچند که خود شخص دوست نداشته باشد…. این مار، «ابلیس»، دشمن انسان نیست، اما اوست که خدایان را درمیان ما به وجود آورد و به خیر و شر آگاه است؛ او ما را به «شناخت خود» دعوت کرد و آغاز آنرا آموخت. او «شیطان» کتاب توث و تمثیل او بافومت است،موجودی دو جنسی که تعبیری از مفهوم رمزآلود رسیدن به کمال را ارائه می کند … پس او زندگی و عشق است. ترجمه ی این نماد به زبان عبری (عین)ayin است ، به معنای چشم، چرا که او نور است و تصویر دایره البروج او «جدی» است، بز جهندهای که نشانه آزادی است”.
“Ecclesia Gnostica Catholica” بخش کلیسایی (O.T.O (Ordo Templi Orientis در محافل روحانی خود میخوانند : «و من به مار و شیر، راز رازها، بافومت اعتقاد دارم.» بافومت وحدت آشفتگی و سردرگمی، انرژی مؤنث و مذکر، اندام تناسلی مرد و رحم زن است.
.
کلیسای شیطان
اگر چه کلیسای شیطان «آنتون لاوی» اساساً یک انجمن مخفی نیست ، اما همچنان یک مجموعه ی راز آلود برجسته باقی مانده است . این سازمان که در سال ۱۹۶۶ تأسیس شد «مهر بافومت» را به عنوان نشان رسمی خود برگزید.
مهر بافومت، نماد رسمی کلیسای شیطان، بز مندس در یک ستارة پنج پر وارونه است. این مهر احتمالاً به شدت تحت تأثیر تصویر «کلید جادوی سیاه» بوده است.
.
تصاویری از La Clef de al Magie Noire = کلید جادوی سیاه
به عقیده آنتون لاوی، شوالیههای معبد بافومت را به عنوان نمادی از شیطان میپرستیدند. بافومت حضور پررنگی در مناسک کلیسای شیطان دارد، چرا که این نماد در بالای محراب (قربانگاه) قرار دارد.
در انجیل شیطانی (شیطان پرستی)، لاوی نماد بافومت را اینگونه توصیف میکند:
“نماد بافومت را شوالیههای معبد برای پرستش شیطان استفاده میکردند، در طول قرنها، این نماد نامهای متعددی به خود گرفته است. در میان آنها میتوان به «بز مندس»، «بز هزار جوان»، «بز سیاه»، «بز یهودا» و شاید مناسبترین آنها «بزقربانی» اشاره نمود.
بافومت نمایانگر قدرت تاریکی است که با باروری زایشی بز در آمیخته است. ستاره پنج پر در نوع «اصیل» خود تصویر مردی را در پنج گوشه ستاره احاطه کرده است – سه گوشه در بالا و دو گوشه در پایین – که نشان دهنده ماهیت روحانی انسان است. در شیطان پرستی این ستاره برای اینکه بتواند سر بز را در خود جای دهد وارونه نشان داده میشود – شاخهای بز که نماد دوگانگی یا ثنویت است، به علامت دعوت به مبارزه رو به بالاست؛ سه گوشه وارونه دیگر، سه گانگی (تثلیث) را انکار میکند. اعداد عبری در اطراف این نماد که ریشه در اصول جادوگری کابالا دارد کلمه “Leviathan” ، به معنی مار بزرگ آبهای عمیق یا همان شیطان است. این اعداد در پنج گوشه ستاره وارونه قرار دارند.”
در فرهنگ عامه
ارجاعات به بافومت بیشتر به دلیل تأثیر آلیستر کراولی و آنتون لاوی بر فرهنگ عامه در سراسر فرهنگ عامه وجود دارد. در بعضی از موارد، مانند گروههای هوی متال، اشارات نسبتاً واضحتر و ابهام آورترند – این گروهها به هیچ وجه تأثیرپذیری از مکاتب علوم سری را بر تصورات خود پنهان نمی کنند و در واقع در بیشتر مواقع این تاثیر پذیری را نوعی افتخار میپندارند . تعدادی از آنها از این قرارند :
گروه موسیقی دت متال با نام کرگدن – جلد Zos kia Cultus
.
گروه موسیقی دت متال با نام قتل دالیای سیاه – جلد آلبوم مناسک
.
مریلن منسون – جلد آلبوم «سوپر استار ضد مسیح»
.
در روند اصلی فرهنگ سازی (“بصورت سازمان یافته”) اشارات بسیار مبهم و مخفی تر هستند. اشارات برای مخاطبان جوان وجود دارند . اما بسیاری آنها را نمیفهمند و تشخیص نمیدهند . اینها چند نمونهاند:
صحنهای از یک بازی آنلاین معروف به نام “Ragnarok”
.
جلد آلبوم « بافومت» اثر کیچی.
.
بافومت در پوستر ” نمایشگاه و جشنواره بازی های رایانه ای تهران ” .
.
تطابق جز به جز این بز با بافومت!
.
بسیاری دیگر از این ارجاعات پنهانی را فقط کسانی که «چشم تیزبین» دارند میبینند.
.
نتیجه
بافومت خلق مرکب نمادگرایی ادراک کیمیا از طریق اتحاد نیروهای مخالف است. جویندگان علوم سری معتقدند با دستیابی به نیروی زندگی می توان جادو و آگاهی حقیقی معنوی را تولید نمود. تصویر بافومت، اثر الیفاس لوی در برگیرنده چندین نماد بود که به کوندالینی (Kundalini) – قدرت مارپیچ – اشاره می کند ، قدرتی که در نهایت به فعال نمودن غده صنوبری که به «چشم سوم» نیز معروف است، منجر میشود. بنابراین از دیدگاه علوم سرّی، بافومت نماد این فرآیند مخفی است.
با این وجود، در طول زمان این نماد بر چیزی بسیار بیشتر از مفهوم مخفی صرف خود دلالت داشته است. بافومت به واسطه مجادلات بسیار و با توجه به نوع دیدگاه به نماد خیر و شر در علوم سرّی مبدل شده است.
در واقع هدف نهائی نماد «بز قربانی» نماد جادوگری ، جادوی سیاه و شیطان پرستی است. شاید حقیقت هیولا مانند و بیتناسب بودن این نماد به نزدیک ساختن آن به مرتبه ای از بدی و رسوائی که از هیچ صدمه ای به ادیان سازمان یافته فروگذار نباشد٬ کمک کرده و در عین حال مخالفان این ادیان را بسوی خود جذب کند.
پس از قرنها مخفی کاری٬ نیرنگ٬ شعار و تبلیغات و اطلاعات نادرست در دو سوی این طیف آیا میتوانیم بدرستی سوال اصلی را که این مقاله مطرح میکند پاسخ دهیم : « بافومت کیست؟» آیا نماد شیطان است یا خود دارای حقیقتی معنوی است؟ نماد خیر است یا شر؟ پاسخ در خود این نماد نهفته است: هر دو!
در افسانة مصری ، توت هرمس قدرت میانجیگری میان خیر و شر را داشت تا هیچ یک از این دو بر دیگری غلبه نکن د. بافومت حصول این تکلیف کیهانی را در یک مقیاس بسیار کوچکتر در خود داراست. زمانی که تعادل کامل در سطح شخصی حاصل شود، یک تازه وارد به علوم سرّی میتواند یک دست را رو به آسمان و دیگری را رو به زمین برگرداند و این اصل متعارف کیمیایی را که در طول هزاران سال تکرار شده است، اعلام نماید : «همانقدر که رو به بالا، رو به پایین».
پایان قسمت دوم-با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
بافومت موجودی است معماگونه و دارای سر بُز که در نمونههای فراوانی از تاریخ علوم سرّی از آن یاد شده است . از شوالیههای معبد در قرون وسطی و فراماسونهای قرن نوزدهم تا جریانات نوین علوم سرّی ، بافومت همیشه مورد بحث بوده است . اما براستی بافومت زاییده کدام تفکر است و مهمتر از آن ، مصداق واقعی این چهره نمادین چیست؟ این مقاله نگاهی دارد به ریشههای بافومت ، مفهوم مبهم آن و نفوذ آن در فرهنگ عمومی …
در طول تاریخ علوم سرّی غرب اغلب به نام بافومت اسرارآمیز استناد میشود . علیرغم آنکه اکنون بافومت نام شناخته شدهای در قرن بیستم است ، میتوان اشاراتی از بافومت را در اسنادی قدیمی مربوط به قرن یازدهم یافت . امروزه ، این نماد با هر چیزی مربوط به علوم سرّی ، آیین جادوگری ، سحر ، شیطانپرستی و علم غیب درآمیخته است . بافومت معمولاً در فرهنگ عامه برای نشان دادن هر چیز رمز گونهای استفاده میشود.
معروفترین تصویر از بافومت را میتوان در کتاب “Dogme et Rituel de la Haunte Magie” نوشته «الیفاس لوی» یافت ، کتابی که در سال ۱۸۹۷ نوشته شده و یک منبع کامل و متعارف در خصوص علوم سرّی امروز محسوب میشود . این موجود نمایانگر چیست؟ مفهوم نمادهائی که او را احاطه کرده اند چیست؟ و چرا اینقدر در علوم سرّی حائز اهمیت است؟ برای پاسخ به این سوالات میبایست اول به خاستگاه آن بنگریم . ابتدا به تاریخچه بافومت و چند نمونه از ارجاعات به بافومت در فرهنگ عامه نگاهی میاندازیم.
ریشه نام بافومت
نظریههای بسیاری در خصوص ریشههای نام بافومت وجود دارند . متداولترین تعریف ادعا میکند این نام تحریف نام «محمد» در زبان فرانسة قدیمی (که به زبان لاتین اینگونه نوشته میشود “Mahomet“ )است. در دوران جنگهای صلیبی ، شوالیههای معبد برای مدتی طولانیتر در کشورهای خاورمیانه ماندند و در آنجا با عرفان و تصوف عربی آشنا شدند . این ارتباط با تمدنهای شرقی اصول علوم سرّی غرب شامل فلسفة عرفان، کیمیاگری، کابالا و علوم ماورایی را برای آنها به ارمغان آورد . قرابت شوالیهها با مسلمانان کلیسا را بر آن داشت تا آنها را به جرم پرستش بتی به نام بافومت محکوم کنند ، بنابراین ارتباطی منطقی میان Baphomet و Mahomet وجود دارد . با این وجود نظریات دیگری نیز در این خصوص ارائه شده است.
الیفاس لوی یک جوینده علوم سرّی در فرانسه (یکی از عالمان علوم سرّی فرانسوی) که تصویر مشهور بافومت را نقاشی کرده ، عقیده دارد نام بافومت از رمزگزاری کابالایی مشتق شده است:
“نام Baphomet ، که بر اساس رمزگزاری کابالایی باید از جهت مخالف خوانده شود (از راست به چپ) متشکل از سه بخش اختصاری است: Tem ، ohp ، AB . Templi Ominium Hominum Pacts abbas ، که بدین معنی است : مؤسس معبد صلح تمام انسانها”.
ضمناً آرکون دارال ، مؤسس و آموزگار مکتب صوفی و جادوگری استدلال میکند که بافومت از لغت عربی «ابوفهیمه» به معنی «پدر فهم» گرفته شده است .
دکتر «هوگ اسکونفیلد» نیز که اثر او در مورد «کتیبه های بحرالمیت» معروف است ، نظریه جالبتری را ارائه میدهد . اسکونفیلد که نوعی حروف رمزی یهودی به نام “Atbash” را که در ترجمه برخی از کتیبه های بحرالمیت استفاده میشد مورد مطالعه قرار داده بود ، ادعا میکند وقتی رمزگزاری را در مورد بافومت انجام میدهیم ، به لغت یونانی “Sophia” می رسیم که به معنی «دانش» و نیز مترادف لغت «الهه» است!
ریشههای احتمالی تصویر بافومت
خدای وابسته به نژاد سلت ، سرنونس معمولاً با شاخ گوزن بر سر نشان داده میشود که مانند تصویر بافومت «چهار زانو» نشسته است. اگر چه تاریخچه این خدا رازآلود باقی مانده است، اما معمولاً گفته میشود او خدای حاصلخیزی و طبیعت بوده است.
.
در بریتانیا، تجسم دیگری از سرنونس وجود دارد که هرن (Herne) نامیده میشود . خدای شاخدار عریانی که ویژگی نیمه انسان – نیمه حیوان بودن بافومت را به همراه تأکید بیشتر بر آلت تناسلی مذکر او داراست.
.
پن یک خدای مهم در یونان باستان به شمار می آمد . خدای طبیعت معمولاً با شاخهایی بر سر و نیم تنه پایین بز نشان داده میشد . پن مانند سرنونس آلت تناسلی مذکر را بسیار گرامی میدارد. خصیصههای حیوانی تجسم انگیزههای شهوانی و تولید مثل مرد است.
.
پاپ سیلوستر دوم و شیطان (۱۴۹۰). در مسیحیت، شیطان تشابه زیادی به خدایان مکاتب الحادی که در بالا ذکر شد دارد ، زیرا آنان منشا الهام بخش برای این تصاویر هستند . ویژگیهایی که توسط این خدایان مجسم شده است ، نمادی است از آنچه کلیسا شیطان میخواند.
.
کارت شیطان از سری کارتهای تاروت شهر مارسی (قرن پانزدهم). تصویر شیطان در این کارت به همراه بالها، شاخها، سینه ی عریان و علامت دست بدون شک در تجسم لوی از بافومت بسیار تأثیرگذار بوده است.
.
Robin Good – Fellow روح خبیث (یا همان جن) یک پری افسانهای است که گفته میشود تجسم شخصیت ارواح زمینی است . او که دارای خصایص بافومت و دیگر خدایان است در اینجا و در روی جلد یک کتاب مربوط به سال ۱۶۲۹ به همراه ساحران نشان داده شده است.
.
نقاشی گویا (Goya) در سال ۱۸۲۱ با عنوان «خدای بزرگ نیمه انسان – نیمه بز» یا «ساحران سبت». این نقاشی اجتماع ساحران را دور شیطان نیمه انسان – نیمه بز به تصویر کشیده است.
.
تصویری شبیه به بافومت در «کلیسای جامع نوتردام در پاریس» ، که توسط شوالیههای معبد ساخته شد.
.
بافومت ، اثر لوی
تصویر نمایش داده شده از بافومت توسط لوی در کتاب او Dogmes st Rituels de la Haunte Magie (اصول و مراسم جادوی بزرگ) به نمای بصری «رسمی» از بافومت تبدیل شد . در سال ۱۸۶۱، این جوینده علوم سری فرانسوی در کتاب خود تصویری را آورد که بعنوان مشهورترین تصویر از بافومت شناخته شد : یک بز بالدار انسان نما با سینه ای عریان و مشعلی بر روی سر میان دو شاخ او . این موجود تشابهات فراوانی به خدایانی دارد که پیشتر ذکر شدند . همچنین این تصویر حاوی نمادهای رمز آلود دیگری نیز هست که به مفاهیم سرّی پنهان در بافومت مربوط می شود.
لوی در پیش گفتار کتاب خود میگوید:
“تصویر بزی که در ابتدای کتاب رسم شده است بر پیشانی خود یک ستاره پنج پر دارد که رو به بالا است و نماد روشنی است، دستان او علامت علم غیب را نشان میدهد وضعیت استقرار دستان او از نمادهای علوم هرمسی و ماورائی الهام گرفته شده است. که یکی رو به بالا به ماه سفید Chesed و دیگری رو به پایین به ماه سیاه Geburah اشاره میکند. این علامت نشان هماهنگی کامل میان عدالت و رحمت است. یکی از بازوهای او مذکر و دیگری مؤنث است، مانند کنراد دو جنسی، ما میبایست ویژگیهای او را با بز خود یکی کنیم چون آنها در اصل یکی هستند. مشعل بینش و آگاهی که در میان شاخهای او میدرخشد، نور جادویی توازن جهانی است، و تجسم روحی که فراتر از جسم مادی قرار دارد. شعلهای که علاوه بر وابستگی به جسم بر فراز آن میدرخشد. سر زشت حیوان حس ترس شدید گناهکار را متبادر می کند.که اساساً عامل گناه مسئول آن است و باید منحصرا سزای عملش را ببیند. زیرا روح به دلیل ماهیت خود حسی ندارد و تنها زمانی که صورت مادی پیدا کند رنج میکشد. عصایی که به نوعی اندام تناسلی اوست نماد زندگی جاویدان، بدنی که با پولک پوشیده شده نماد آب، نیم دایرة بالای سر او نماد جو (اتمسفر) و پرهای رو به بالا نماد سبکی و لطافت است. انسانیت به واسطه سینه ی عریان و بازوهای دو جنسی این ابوالهول علوم سرّی نشان داده میشود”.
نکته : برای مطالعه در مورد ارتباط حالت قرارگیری دستهای بافومت و ستاره ی شش پر به مقاله ی “ستاره ی داود ، نحس یا مقدس؟” مراجعه کنید .
در نقاشی لوی ، بافومت تجسمی ست از اوج فرآیند کیمیاگیی – متحد شدن نیروهای مخالف برای پدید آوردن «نور بصیرت و آگاهی» – که اساس جادوگری و در نهایت روشنگری است.
نگاهی دقیقتر به جزئیات این موضوع را آشکار میسازد که هر نماد بطور اجتناب ناپذیری با ضد خود به تعادل رسیده است . خود بافومت یک موجود دو جنسیتی است که ویژگیهای هر دو جنس مؤنث و مذکر را دارا است : عصایی که نمایانگر اندام تناسلی مردانه است و سینه ی مونث . مفهوم دو جنسی بودن در فلسفة علوم سرّی از اهمیت ویژهای برخوردار است ، چرا که به اعتقاد آیینهای الحادی نشانگر مرحله ی نهایی مسیریست که به «یکی شدن با خدا» می انجامد.
اندام تناسلی بافومت در اصل «عصای چاووش هرمس» است عصایی که از دو مار در هم تنیده تشکیل شده است. این نماد باستانی برای قرنها نمایانگر علوم سری بوده است . عصای چاووش به گونهای مبهم نماد فعالیت چاکراها (هفت مرکز انرژی در بدن بر اساس پزشکی سنتی هندی و یوگا) از ابتدای ستون فقرات تا غده صنوبری با استفاده از قدرت مارپیچ (بنابراین، مارگونه) یا بصیرت روحانی است.
عصای چاووش به عنوان نماد فعالیت چاکرا.
.
عصای چاوش امروزه به عنوان نماد پزشکی شهرت دارد .
.
نکته : قسمت بالایی عصای چاووش شباهت زیادی به نماد خورشید بالدار دارد . برای مطالعه ی بیشتر در زمینه ی نماد خورشید بالدار به مقاله ی “راز دو نماد پرکاربرد در جوامع مخفی” مراجعه کنید!
این به واقع علمی است که تنها در خدمت کسانی قرار میگیرد که این فلسفه و دین را پذیرفته و درک میکنند؛ و فرآیند آن تنها برای «اساتیدی» که حاکمیت اراده و اختیار را در دست گرفتهاند، و بنابراین پادشاهان جهان مقدماتی لقب گرفتهاند قابل استفاده است : زیرا عامل اصلی عملکرد خورشید همان نیرویی است که در نماد هرمس بر میز زمرّد بیان شد؛ این قدرت جادویی عالمگیر است؛ قدرت معنوی، آتشین و بر انگیزاننده؛ این همان od، بر طبق زبان عبری و نور بصیرت روحانی بر طبق دیگر زبانهاست.
از این رو بافومت نمادی از اکسیر کیمیایی است که در آن نیروهای مجزا و مخالف در تعادل و توازن با یکدیگر در آمیختهاند تا بصیرت روحانی حاصل شود. این فرایند کیمیاگری در تصویر ارائه شده توسط لوی با عبارتهای “Solve = نرم” و ”Coagula = سخت”بر روی بازوهای بافومت به تصویر کشیده شده است. گرچه این دو فرآیند نتایج متفاوتی را در بر میگیرند اما ذوب کردن(تبدیل جامد به مایع) و منجمد کردن(تبدیل مایع به جامد) دو مرحله متفاوت در کیمیاگری محسوب میشوند که با هدف تبدیل سنگ به طلا، یا در معنای نمادین ، تبدیل انسان خاطی و کافر به انسان روشنیده است . این دو مرحله در روی بازو به جای تأکید بر ماهیت متفاوت خود به جهات متفاوت اشاره میکنند.
دستان بافومت «علامت علوم سری» را نشان میدهند که یک نمایش عینی از اصل متعارف کیمیاگری «همانقدر که رو به بالا، رو به پایین» است . این حکم تمامی اصول و اهداف علوم سری را خلاصه میکنند که در آنها عالم صغیر (بشر) همانند عالم کبیر (دنیا) است. پس درک یکی به معنای درک دیگری است. این اصل تناظر از لوح زمرّد هرمس ترسگیسوس نشات می گیرد که در آن آمده است:
“آنچه در پایین است با آنچه در بالاست همخوانی دارد و آنچه در بالاست با آنچه در پایین است در توافق است برای نائل شدن به معجزه وحدت”.
سلطه این نیروی زندگی، زندگی بصیرانه ، همان چیزی است که جویندگان علوم سری امروز آنرا «جادوگری» میخوانند.
کارت جادوگری تاروت که اصل متعارف علوم سری «همانقدر که رو به بالا، رو به پایین» را نشان می دهد.
“روش جادوگری – خواه سفید یا سیاه – به توانایی استاد برای کنترل نیروی زندگی دنیوی وابسته است – همان نیرویی که لوی نماینده جادوی بزرگ یا بصیرت روحانی مینامد . با دستکاری این جوهر سیّال پدیدههای فلسفه ماوراء الطبیعه به وجود میآید . بز دو جنسه معروف مندس (Mendes) موجودی مرکّب است که نمایانگر این بصیرت روحانی است. این همان بافومت، خدایگان اسرارآمیز پیروانآیین جادوگری یعنی شوالیههای معبد است که احتمالاً آن را به واسطه اعراب به دست آوردند”.
هر یک از دستان بافومت به دو ماه در جهت مخالف اشاره میکند که لوی آنها را chesed وGeburah مینامد دو مفهوم متفاوت که از کابالا گرفته شده است . در درخت زندگی کابالاها، سفیروت (Sefirot)، Ghesed با «محبّت در حق دیگران» همراه است ، در حالی که Geburah خودداری از میل شخصی برای ارزانی داشتن نیکی به دیگران هنگامی که شخص دریافت کنندة آن بیارزش باشد یا احتمال سوء استفاده از آن نیکی وجود داشته باشد.» این دو مفهوم برخلاف یکدیگرند و مانند هر چیز دیگری در زندگی می بایست تعادل و توافق میان آنها برقرار باشد.
شاخص ترین ویژگی بافومت مسلماً سر بز اوست . این سر هیولا مانند نمایانگر طبیعت حیوانی و گناهکار ،تمایلات خودخواهانه و غرایز پست انسان است . برخلاف ذات معنوی انسان (که بواسطی «نور الهی» در بالای سر نشان داده شده است) این جنبه حیوانی بخش مهم و ضروری ذات دو گانه بشر است که از آن رو جنبههای حیوانی و روحانی میبایست از طریق هماهنگی با یکدیگر به وحدت برسند.
میتوان اینگونه استدلال نمود که هیبت سراسر بیتناسب او کسانی را که از مفهوم پنهانی این نماد آگاهی ندارند از خود میراند.
در جوامع مخفی
گرچه تصویر لوی از بافومت در سال ۱۸۶۱ مشهورترین است ، اما نام این بت بیش از هزار سال در جوامع مخفی و محافل پنهانی شنیده شده است . اولین اشاره به بافومت به عنوان بخشی از آیین سرّی به دورة شوالیههای معبد مربوط میشود.
شوالیههای معبد
تصویر بافومت در حالی که سرپرستی یک آیین معبد را بر عهده دارد اثر لئوتاکسیل.
.
محققان علوم سری اهمیت بسیار بافومت در آداب و مراسم شوالیههای معبد را میپذیرند . اولین بار نام بافومت در سال ۱۰۹۸ در نامهای که توسط یک جنگجوی صلیبی «آنسلم از ریبمونت» نوشته شده بود به میان آمد . در این نامه آمده است:
”پس از طلوع روز بعد، آنها با صدای بلند بافومت را میخواندند در حالیکه ما به آرامی در قلب خود خدا را میخواندیم؛ سپس ما حمله کردیم و همه آنها را به بیرون از دروازةه شهر راندیم”.
در طول محاکمه شوالیههای معبد در سال ۱۳۰۷ و هنگام شکنجه و بازجویی از آن به دستور پادشاه فیلیپ چهارم فرانسه، نام بافومت چندین بار ذکر شد . علیرغم آنکه بعضی از شوالیههای معبد به کلی وجود آن را رد نمودند ، دیگر شوالیهها آن را به عنوان موجودی چند سر، یک گربه یا یک سر با سه صورت توصیف میکردند.
گرچه کتابهای پرفروش اغلب هرگونه ارتباط میان شوالیههای معبد و بافومت را رد و ادعا میکنند این ساخته ذهن کلیسا برای ترسناک نشان دادن آنهاست ، تقریباً تمام نویسندگان صاحب نام در زمینه علوم سری (کسانی که کتابهایه را برای تازه واردان مینوشتند) به آن ارتباط اقرار میکنند. در حقیقت، این بت لقب « بافومت شوالیههای معبد» لقب گرفته بود.
“آیا واقعاً شوالیههای معبد بافومت را میپرستیدند؟ اساساً این رابطه نیرومند و مرموز چه بود که دولت و کلیسا را بر آن داشت تا آن را مخفیانه از بین ببرند؟ به این آسانی قضاوت نکنید؛ آنها جنایت بزرگی را مرتکب شدهاند؛ آنهامخفیگاه دیرین شاگردان این مکتب را به کسانی که به آن اعتقاد ندارند نشان دادند. آنها دوباره جمع شده و میوه درخت دانش را تقسیم نمودهاند تا بتوانند اربابان جهان شوند. حکمه که بر علیه آنها صادر شد بسیار سختتر و قدیمیتر از محکمه پادشاه یا پاپ است. خداوند خود در کتاب پیدایش (تورات) میگوید:
«روزی که تو میوه آن درخت را بخوری خواهی مرد.»
بله، به اعتقاد محکم ما، اربابان بزرگ شوالیههای معبد بافومت را می پرستید، و از تازه واردان میخواستند او را بپرستند و بله، این در گذشته وجود داشته و ممکن است هنوز نیز اتفاق بیافتد، محافلی که به ریاست این موجود برگزار میشود در حالی که او بر تختی نشسته و مشعلی روشن در میان شاخهایش قرار گرفته است.
اما پرستندگان این نماد، آن گونه که ما باور داریم، آن را نماد شیطان نمیدانند: بر عکس، آنها او را «پن، خدای مکاتب مدرن فلسفه، خدای مکتب سحرآمیز اسکندریه و پیروان فلسفة مرموز افلاطون، خدای لامارتین و ویکتور کازین، خدای اسپینوزا و افلاطون، خدای مکاتب عرفانی قدیم مینامند؛ مسیحی که مخالف مقام کشیشی است.
صفت آخری که به بز جادوی سیاه نسبت داده میشود دانشجویان ادیان کهن را که با دورههای نمادگرایی و خط مشی (روش) دگرگونیهای متفاوت خواه در هند، مصر یا یهودیه به تعجب وا نمیدارد.
پایان قسمت اول-با تشکر از گروه پژوهشگران جوان