پژوهشگر جوان عباس بداغ آبادی

از وقایع ظهور تا روز قیامت

ظهور امام عصر(ع) واقعه‌ای شریف است که از زمان حضرت آدم(ع)۱ بسیاری چشم انتظار وقوع آن بوده‌اند و در رأس آنان می‌توان از انبیا و رسولان الهی و پیروان ایشان یاد کرد. در منابع مختلف و کتاب‌های مقدس ادیان آسمانی و غیر آسمانی متعددی می‌توان در این رابطه مطالبی یافت.۲ در این میان، مطالبی که در منابع اسلامی آمده به مراتب بیش از دیگر متون است…

با این حال با مطالعه مطالب و روایاتی که درباره ظهور در متون اسلامی آمده چند نکته مهم و اساسی جلب توجه می‌نماید:

۱٫ به رغم اهمیت و جذابیت ظهور و دوران پس از آن، جز تصویری اجمالی و کلی از آن دوره ارائه نشده است. آثار مانند «عصر زندگی» نوشته محمد حکیمی، چشم اندازی به حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) نوشته نجم الدین طبسی و دولت کریمه امام زمان(ع) نوشته مرتضی مجتهدی سیستانی آثار شاخصی هستند که به تبیین این دوره پرداخته‌اند. هرچند محققان و مؤلفان این آثار تلاش در خور تقدیری برای به تصویر کشیدن این عصر داشته‌اند، امّا هر خواننده‌ای با مطالعه این آثار ارزشمند به خوبی و در نهایت وضوح، اجمالی بودن روایات توصیف کننده این دوران را درمی یابد. این اجمال را باید ناشی از ضعف درک و ناتوانی ساکنان دوره‌های پیش از ظهور به خصوص مقطع صدور احادیث و مخاطبان اهل بیت(ع) در فهم و تصور اجزای آن دوره بدانیم؛ برای نمونه و فهم بهتر می‌توان حالتی را تصور کرد که شما قصد دارید برای کسی که پانصد سال قبل می‌زیسته از اینترنت و موشک و تلفن همراه صحبت کنید. در چنین شرایطی شما هیچ چاره‌ای جز بیان اجمالی ندارید؛ زیرا اجزای توصیف شما هر قدر بیشتر شود بر سردرگمی او نیز افزوده می‌گردد. حال شرایطی را تصور کنید که معصومان(ع) حدود دوازده قرن قبل بنا داشته‌اند از دوره‌ای صحبت به میان آورند که در آن عقول کامل می‌شود،۳ علوم رشدی در حد سیزده و نیم برابر پیدا می‌کنند،۴ پایین ترین سطح سواد عمومی جامعه به حد اجتهاد می‌رسد۵ و… طبیعی است که جز بیان اجمالی چاره‌ای نیست و ما هرگز نمی‌توانیم تصور کنیم اگر کم سوادترین فرد یک جامعه مجتهد باشد، باسوادترین و عالمترین شخص چه سوادی خواهد داشت. به این موارد باید حضور ملائک و جنیان را در مناسبات روزمره اجتماع افزود.۶

۲٫ منابع، گزارش‌ها و روایاتی که در آنها به ویژگی‌های جهان پس از ظهور اشاره شده است، از حیث اعتبار و صحت اسناد، متنوعند. برخی از آنها را می‌توان مسلم و صحیح دانست و در عین حال درباره برخی نمی‌توان با قاطعیت اظهار نظر کرد. گاه روایاتی دیده می‌شوند که از حیث سند یا محتوا به نظر ضعیف و دارای مشکل می‌آیند، امّا با گذر ایام صحت آنها اثبات می‌شود؛ لذا همه این روایات را نمی‌توان با یک چشم نگریست و در حال حاضر اظهار نطر قطعی نمود. نگاه ما در این نوشتار نیز از حیث ترتیب مطالب، صحت و اسناد و … اظهار نظر قطعی نیست و صرفاً بر اساس آنچه به دست ما رسیده حوادث و جریانات پس از ظهور را دنبال نموده‌ایم.

۳٫ درباره برخی از این روایت‌ها نیز باید گفت، اصل ماجرا و اصل آنها متواتر و صحیح است امّا درباره جزئیات آن نمی‌توان با چنین جزمی سخن گفت؛ برای نمونه هرچند به تصریح روایات سفیانی شخصیتی است که در آستانه ظهور امام عصر(ع) شورش خواهد نمود امّا در عین حال نمی‌توان درباره تعداد افرادی که به دست او در نجف و بغداد و دیگر شهرهای عراق یا مدینه کشته خواهند شد صحبت نمود؛ زیرا معلوم نیست تعداد بیان شده در روایات۷ بیان کننده کثرت بوده‌اند یا تعداد دقیق. یا در مواردی مانند طلوع خورشید از مغرب نمی‌توان به قطع گفت آیا منظور واقعا تغییر در روال عادی طبیعت است یا باید برای فهم این عبارت از ابزاری مانند تاویل(که البته علم اصلی آن نزد اهل بیت علیهم است) تمسک جست؟!

۴٫ درباره مدت حکومت امام عصر(ع) عبارات مختلفی یافت می‌شود که گاه صحبت از ۳ یا ۵ یا ۷ سال است و گاه ۳۰۹ سال. دیدگاه مختار ما در این نوشتار رقم حداقل ۳۰۹ سال است۸ با تأکید بر اینکه نمی‌دانیم این ۳۰۹ سال بر اساس محاسبات عادی ماست یا بر اساس محاسبات روزهای قیامت و خدایی که به تصریح آیة ۴۷ سورة حج و آیة چهارم سورة معارج هر سال خدایی معادل پنجاه‌هزار سال‌های ماست. احتمال اینکه محاسبات سال و ماه در این دوره حالت سومی باشد منتفی نیست، به خصوص که جریان طبیعت در آن دوره با دوره‌های پیش از خود متفاوت است. برای نمونه اینکه در روایات آمده مردم با وجود نور امام عصر(ع) از نور خورشید بی‌نیاز می‌شوند۹ اگر بیانی تأویل‌پذیر نباشد و دقیقاً همین اتفاق بیفتد باید معیار دیگری برای شمارش سال و ماه و حتی روز و ساعت به کار گرفته شود؛ زیرا مبنای محاسبه ما برای ساعت، روز، هفته و ماه و سال خورشید است. ما از این مطلب نیز بی‌اطّلاعیم.

از ظهور تا قیامت
هرچند راویان و مؤلفان حوزه مهدویت مانند بسیاری دیگر از حوزه‌های اسلامی چندان به موضوع توالی حوادث و اتفاقات توجه جدی نداشته‌اند و از همین رو مجموعه قابل توجهی از آنچه امروز درباره گذشته و آینده در اختیار داریم فاقد ترتیب و توالی تاریخی هستند با این اگر مجموعه روایات بیان کننده ظهور را اگر کنار هم بچینیم با در نظر گرفتن مقدمات پیش گفته می‌توان مقاطع پس از ظهور را چنین تصویر نمود:

۱٫ ظهور اصغر

غیبت امام عصر(ع) دارای دو مرحله صغری و کبری بود. مرحله اوّل تا سال ۳۲۹ هجری ادامه یافت و از آن پس مرحله دوم آغاز گشت. تا کنون حدود یازده قرن از آن تاریخ می‌گذرد. هرچند مجموعه‌ای از روایات از معصومان پیش از امام زمان(ع) درباره غیبت نقل شده و دهان به دهان و سینه به سینه در میان شیعیان منتقل می‌شد امّا با این حال برای آماده سازی شیعیان ماجرای غیبت طی دو مرحله رخ داد. جالب اینجاست که به رغم این تمهید و مقدمه چینی، بنا بر آنچه در برخی منابع تاریخی آمده شیعیان به فرقه‌های متعدد تقسیم شدند۱۰ و با زحمات بزرگانی مانند شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ مفید بود که از آن فرقه‌ها تنها شیعیان دوازده امامی باقی ماندند.۱۱

یکی از اتفاقات مهمی که در دوره غیبت کبری افتاده و به راحتی می‌توانیم آن را در اطراف خود ببینیم عادت کردن شیعیان به غیبت امام عصر(ع) است. این ماجرا تا آنجا پیش می‌رود و ادامه می‌یابد که به تعبیر روایات مردم می‌گویند به ایشان و خاندان پیامبر(ص) ما را نیازی نیست.۱۲ از همین رو پیش از ظهور حضرت مهدی(ع) دوره‌ای را که از آن با عنوان دوره ظهور اصغر یاد می‌شود، شاهد خواهیم بود که همانند دوره غیبت صغری زمینه ساز دوره بعد خواهد شد. روایات مقطع کوتاهی پیش از ظهور را چنین توصیف کرده‌اند که نام حضرت مهدی(ع) بر زبان‌ها جاری شده و سیراب محبت ایشان می‌گردند.۱۳ برخی بزرگان بر این باورند که اندکی بیش از پنجاه سال است که در این دوره قرار گرفته‌ایم.۱۴

۲٫ آستانه ظهور (آغاز فعالیت‌های سفیانی و یمانی)

آنچه در روایات با عنوان نشانه‌های حتمی ظهور از آنها یاد شده پنج موردند که شورش سفیانی در شام و قیام یمنی به طور همزمان در ماه رجب پیش از ظهور (شش ماه قبل از آن) اتفاق می‌افتند.۱۵ از این مقطع به بعد مجموعه‌ای از اتفاقات رخ می‌دهند که غالباً اقدامات و جنایات سفیانی و سپاهیانش است. این مجموعه اتفاقات که علاقه‌مندان، می‌توانند تفصیل آن را در کتاب «شش ماه پایانی» مطالعه نمایند، فضای جهان را ملتهب می‌کند و نوعی آشفتگی جدی در جهان نمایان می‌شود.

۳٫ ظهور محدود: صیحه تا شهادت نفس زکیه

سرآغاز ظهور را باید تاریخ ۲۳ ماه رمضان پیش از ظهور(عاشورا) بدانیم. در صبحگاهان این روز جبرییل امین و ملک مقرب خداوند ندا در می‌دهد:«صبح نزدیک شد. بدانید حق با مهدی (و در برخی روایات آل علی(ع)) و شیعیان اوست.۱۶

این ندا را همگان به زبان خویش می‌شوند و با شنیدن این صدا خواب‌ها بیدار، نشسته‌ها ایستاده می‌شوند.۱۷ این اوصاف را برخی به ابزارهای مدرن امروزی تاویل می‌کنند گویا حضرت جبرییل برای رساندن پیام الهی نیازمند ماهواره و اینترنت است. این تصور ناشی از ضعف ایمان ما نسبت خداوند، بی اطلاعی از خلقت و قدرت ملائکه الهی و به خصوص مقربان آنها و نیز حجت مند و بر حق دانستن ابزارهای مدرن است. اوصافی که برای این ندا بیان شده هرگونه احتمال دیگری غیر از صریح آنچه را در روایت آمده منتفی می‌سازد؛ به خصوص اینکه اولاً همه آن را همزمان می‌شوند، ندا از آسمان است و حتی افراد خسبیده با این صدا از خواب بیدار می‌شوند. لازمه قبول آن تأویل چنین است که ما حالتی را تصور کنیم که برنامه‌ای به طور زنده و به مستمر از آسمان و همزمان در تمام نقاط عالم و به زبان‌های مختلف پخش شوند و گیرنده‌هایی در جای جای عالم وجود داشته باشد که ثانیه ثانیه این برنامه را با صدای رسا و کیفیتی عالی دریافت کند. مجموعه این تصورات به نظر می‌آید جز خیالی بیش نیست.

بعدازظهر یا شامگاهان همان روز ابلیس بانگ برمی آورد که حق با عثمان است.۱۸ فرض پخش رسانه‌ای این بانگ منتفی نیست؛ زیرا نه حقانیتی دارد و نه اوصافی به مانند ندای جبرییل امین برای آن برشمرده شده است.

نکته مهم درباره این دو بانگ آسمانی این است که به طور طبیعی باید تفاوت میان دو جریان شناخته شده باشد: جریان شیعی به رهبری فرزند امیرالمومنین(ع) و جریان عثمانی که در دو ندای حضرت جبرییل(ع) و ابلیس لعین مردم بدان‌ها دعوت می‌شوند. به عبارت دیگر باید این مطلب را حاکی از حذف یا تضعیف تمام رقبای فکری یا دینی دانست.

همان طور که در بند بعد خواهیم دید امام عصر(ع) در این مقطع ظهور محدودی برای افراد معدودی خواهند داشت که نتیجه اقدامات ایشان اعزام نفس زکیه به مکه است.

۴٫ آغاز دعوت: شهادت نفس زکیه تا عاشورا

پس از وقوع مجموعه همه حوادثی که تا به حال از آنها یاد کردیم شعاع‌های نورانی آن خورشید تابان بیش از پیش نمایان گشته و حضرت مهدی(ع) فرستاده‌ای از جانب خویش به مکه اعزام می‌کنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب خبر از آنها مقدمات آن انقلاب مبارک را فراهم کند. جوانمردی هاشمی (محمد بن الحسن که همان نفس زکیه است)، در بیست و پنجم ماه ذی‌الحجة پس از قیام خویش وارد مسجدالحرام شده و بین رکن و مقام ایستاده و نامه‌ای شفاهی از ناحیه حضرت را برای مردم مکه قرائت می‌کند که در این نامه خبری از توهین و بی‌احترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردم مکه طلب یاری و نصرت می‌کنند. بقایای نظام منحوس حاکم در حجاز جرمی شنیع مرتکب شده و وی را در حالی که بین رکن و مقام ایستاده، شهید می‌کنند که این جرم عاقبت آنها را مشخص می‌کند و معلوم می‌سازد که حضرت ۱۵ روز بعد۱۹ که بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار بکنند.چنین فاجعه دردناکی در مدینه بر سر پسر عموی نفس زکیه – که نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلویش) فاطمه است – می‌آید و هر دو را بر سر در مسجدالنبی(ص) اعدام می‌کنند.

ابو بصیر هم از امام باقر(ع) ضمن حدیثی بلند روایت کرده است:«حضرت مهدی(ع) به یاران خویش می‌فرمایند:‌ای قوم (همراهان) اهالی مکه مرا نمی‌خواهند ولی برای آن‌که حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظیفه‌ام عمل کرده باشم (یکی از شما را) به سوی آنها می‌فرستم. سپس یکی از یارانشان را خوانده و به او می‌فرمایند: به سوی اهل مکه برو و بگو:‌ای اهالی مکه من فرستاده فلانی (حضرت مهدی(ع)) هستم و او برای شما چنین پیغام فرستاده که ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتیم. ما نوادگان حضرت محمد(ص) و سلاله پیامبران هستیم به ما ظلم شده وآزار رسانده‌اند و ما را سرکوب کرده‌اند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان رحلت پیامبر(ص) گرفته‌اند. از شما طلب یاری می‌کنیم پس یاریمان کنید. وقتی این جوانمرد این پیام را رساند به سوی او می‌آیند و مابین رکن و مقام او را که نفس زکیه است می‌کشند.»۲۰

۵٫ ظهور اکبر: عاشورا

ظهور امام عصر(ع) به تصریح آنچه در روایات آمده مصادف با روز عاشورا و بنابر مشهور جمعه یا به تعبیر برخی روایات شنبه۲۱ خواهد بود.۲۲ یاران امام عصر(ع) دسته‌ای شبانه و دسته‌ای بامدادان با سوار شدن بر ابرها یا طی الارض خود را به امام(ع) می‌رسانند.۲۳

۶٫ عاشورا تا ربیع الاول سال اوّل ظهور

در این مقطع در میان یاران امام، به طور شاخص می‌توان یمانی و خراسانی را مشاهده نمود که از دو منطقه خاورمیانه با سپاهیان خویش به یاری امام می‌شتابند. بنابر روایات یمانی از حقانیتی بیش از خراسانی برخوردار است وخراسانی و فرمانده سپاه خویش شعیب بن صالح۲۵ برای اتمام حجت بر دیگر سپاهیان و همراهان از امام(ع) تقاضای معجزه و کرامت می‌کند. امام هم جلوه‌ای از اعجاز خویش را به ایرانیان می‌نمایند و پس از آن ایشان با حضرتش بیعت می‌کنند. سفیانی که علاوه بر شام، عراق و شبه جزیره عربستان به بخش‌هایی از ایران نیز لشکر کشی کرده، اوّلین شکست خود را از خراسانی و در منطقه استخر (حوالی شیراز) از خراسانی تجربه می‌کند۲۶ و اندکی پس از ظهور (تنها پنج روز) بخش قابل توجهی از سپاه خود را که در بیابانی میان مکه و مدینه از دست می‌دهد. این سپاه برای مبارزه با امام و ممانعت از اقدامات پس از ظهور از مدینه به مکه گسیل داشته شده بودند. جبرییل ملک(ع) مأمور نابود کردن و به زمین فرستادن این لشکر است. از این سپاه تنها دو یا سه نفر ملقب به بشیر و نذیر زنده می‌مانند که شرح ماجرا را به اطلاع امام زمان(ع) و سفیانی می‌رسانند.۲۷

پس از این دو شکست، سپاه سفیانی به طور مداوم از سپاهیان امام(ع) که هر لحظه بر تعدادشان افزوده می‌شود شکست می‌خورد تا اینکه در حوالی دریاچه طبریه امام زمان(ع) و سفیانی در مقابل هم قرار می‌گیرند. به رغم تمام جنایات و فجایعی که در این مدت به بار آورده بود امام زمان(ع) که مظهر رحمت الهی است و بسان رسول اکرم(ص) ملقب به عنوان ممتاز «رحمه للعالمین»،۲۸ سفیانی را به خیمه خویش فراخوانده و با چنان ملایمت و مهربانی با او ملاقات و صحبت می‌کنند که او از کرده خویش پشیمان شده و تصمیم به تسلیم شدن می‌گیرد. او با یک دنیا ندامت به خیمه و خرگاه خویش باز می‌گردد امام فرماندهان سپاه او را دوباره وادار به نبرد با سپاهیان امام(ع) می‌کنند و او را به بدفرجامی بازمی گردانند.۲۹

از وقایع ظهور تا روز قیامت

۷٫بازگشت مسیح و پایان بخشیدن به جریان سفیانی

در این مقطع و پیش از بسته شدن پرونده سفیانی، حضرت مسیح(ع) به زمین باز می‌گردد. بازگشت او مقارن با یکی از وعده‌های نماز است. او در حالی که همچنان آب وضوی او خشک نشده به عنوان وزیر حضرت مهدی(ع)، در میان سپاهیان امام(ع) قرار گرفته و در نماز به ایشان اقتدا می‌نماید.۳۰ سفیانی در نبرد با امام(ع) شکست می‌خورد و پرونده او برای همیشه بسته می‌شود. لازم به ذکر است غربیان و یهودیان در این نبرد به یاری سفیانی می‌شتابند که هیچ ثمری برای او نخواهد داشت.

۸٫ جنگ با یهود و فتح کامل خاورمیانه

بنابر روایات متعددی که ذیل آیات آغازین سوره بنی‌اسراییل بیان شده دومین شکست جدی یهودیان در طول تاریخ به دست یاوران امام عصر(ع) خواهد بود. این مطلب را در منابع اهل تسنن نیز می‌توان یافت. برای نمونه:«قیامت برپا نشود تا اینکه بین مسلمانان و یهودیان جنگی رخ دهد که مسلمانان همه آنان را به هلاکت رسانند؛ به گونه‌ای که اگر شخصی یهودی در پشت درخت یا صخره‌ای پنهان شود آن درخت و صخره به صدا در آمده و می‌گوید:‌ای مسلمان، یک یهودی در پناه من مخفی شده، او را هلاک کن….»۳۱

همان طور که مشاهده می‌شود این جنگ متفاوت با جنگ‌های معمولی خواهد بود به نحوی که نباتات و جمادات نیز به یاری یاران امام زمان(ع) خواهند آمد تا به ظلم‌ها و جنایات پایان ناپذیر یهود خاتمه بخشند. با تسلط بر فلسطین و مناطق اطراف آن در این مقطع، امام زمان(ع) بر منطقه خاورمیانه مسلط می‌شوند.

۹٫ دعوت جهانی

با استقرار حکومت مهدوی در منطقه خاورمیانه، اقدامات تبلیغی برای رساندن فرهنگ اصیل اسلامی به تمام مناطق جهان آغاز می‌شود. حضرت مسیح(ع) مأمور رساندن این پیام به گوش مسیحیان و پیروان خویش را برعهده دارند. در پی این اقدامات تبلیغی، غربیان که تاب حکومت عدل و جهانی امام عصر(ع) ندارند به جنگ با ایشان می‌پردازند.۳۲

۱۰٫ نبرد اوّل با اهل کتاب و غربیان تا صلح با غرب

درباره زمان آغاز و مدت این نبرد در روایات مطلبی یافت نشد امّا با توجه به شواهد و قرائن می‌توان آن را در ماه‌های آغازین پس از ظهور تصور کرد. زیرا ایشان در مدتی کمتر از سه ماه بر خاورمیانه مسلط می‌شوند و پیش از آن با صیحه جبرییل همگان با شخصیت حضرت مهدی(ع) و اهداف و برنامه‌های ایشان آشنا شده‌اند. از سویی امام(ع) از تمامی فرصت‌ها بهره می‌برند و برای ابلاغ پیام جهانی خویش اقدام می‌نمایند و از سوی دیگر در طول قرون متمادی و پیش از تولد امام زمان(ع) برای ممانعت از اقدامات عدالت گسترانه ایشان مترصد ظهور بوده‌اند. ظالمان که حضرت مهدی(ع) را در هم شکننده تمام هیمنه خویش می-دانسته‌اند هرگز برای مخالفت و مبارزه با ایشان زمانه را از دست نخواهند داد. به خصوص که می‌دانند هر لحظه‌ای که از ظهور بگذرد بر تعداد یاران و شیفتگان امام زمان(ع) افزوده خواهد شد. در برخی از روایات سرآغاز این نبرد را پناه بردن بازمانده سپاه سفیانی به غرب بیان شده است.۳۳ ظاهرا در این ماجرا غربیان حضرت مسیح(ع) را میانجی خویش قرار می‌دهند و قرارداد صلحی میان دو طرف برای مدت هفت سال برقرار می‌گردد.۳۴

۱۱٫ نبرد دوم با غرب و شکست آنان

غربیان تنها با گذشت نه ماه، دو یا سه سال (به اختلاف روایات) از عقد این قرارداد صلح، آن را نقض می‌کنند و با سپاهی متشکل از هشتاد پرچم(شاید کنایه از کشور باشد) و نزدیک به یک میلیون سرباز به مسلمانان حمله ور می‌شوند.۳۵ به رغم حضور این خیل سپاه جهانی در منطقه فلسطین، که با همراهی برخی از اعراب با غربیان ادامه می‌یابد به نفع مسلمانان و سپاه ظهور خاتمه می‌یابد.۳۶ متاسفانه به غلط برخی نبرد قرقیسیا را معادل اسلامی آرماگدون درنظر می‌گیرند.۳۷ با نگاه دقیقتر می‌توان ادعا کرد غربیان با در نظر گرفتن نبرد نهایی امام عصر(ع) با روم و غرب داستان آرماگدون را ساخته‌اند یا در منابع آسمانی تحریف ناشده‌ای که به طور محرمانه و مخفیانه در اختیار دارند۳۸ از این نبرد اطلاع یافته‌اند و حقایق مربوط به آن را برای خویش تحریف کرده‌اند.۳۹ مقایسه شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو نبرد مجال دیگری می‌طلبد امّا به اجمال باید این دو را بسیار شبیه بدانیم.

۱۲٫ شورش دجال و کشته شدن

ماجرای دجال با اوصاف خاص او مطلبی است که غالبا در منابع اهل سنت آمده است و در منابع شیعی معمولا به بیان کلیات و مطالب اجمالی درباره این موضوع اکتفا شده است. منابع مسیحیان نیز به وفور درباره دجال و اقدامات او سخن گفته‌اند تا جایی که در حال حاضر، آنان به دنبال یافتن مصداق یا مصداق‌های آن هستند.در منابع مسیحیان، مسیح نبی(ع) را قاتل دجال معرفی کرده‌اند و در منابع اسلامی نیز گاه ایشان و گاه حضرت مهدی(ع) را کُشنده دجال بیان نموده‌اند.۴۰ دجال شخصیت، جریان یا ابزاری است که عده‌ای در در دوره آخرالزمان به خویشتن فریفته می‌سازد و زمینه کفر و ناسپاسی جمعیت بسیاری را فراهم می‌آورد. به استناد روایاتی که به دست ما رسیده این ماجرا در دوره امام عصر(ع) خاتمه می‌یابد و در دمشق، باب لد۴۱ کشته می‌شود.

۱۳٫ نبرد با یأجوج و مأجوج

یاجوج و ماجوج دو شخصیت یا امتی بوده‌اند که ذوالقرنین در قرآن کریم از آنان با عنوان مفسد فی الارض یاد کرده است.۴۲ ماجرای این دو در دوره بعد از ظهور و پس از جریان دجال، تکرار می‌شود که از حیث گستره و طرف‌های درگیر و دیگر ویژگی‌ها کاملاً متفاوت با آن خواهد بود. بررسی ماجرای یأجوج و ماجوج مجال مفصلی می‌طلبد و علاقه مندان می‌توانند کتاب یأجوج و مأجوج نوشته شیخ توفیق حسن علویه را مطالعه نمایند. در اینجا به همین مقدار اکتفا می‌شود که فتنه این دو نیز به دست امام عصر(ع) برچیده می‌شود.۴۳

۱۴٫ نبرد با ابلیس و مرگ او

ابلیس پس از آنکه در ماجرای خلقت حضرت آدم(ع) بر او سجده نکرد و از درگاه الهی رانده شد درصدد انتقام از این مخلوق تازه خداوند بر آمد. او با توجه به معرفتی که به خداوند داشت به عزت او قسم خورد که به جز مخلَصان، دیگر اسنان‌ها را گمراه کند و برای همین امر از خداوند تا روز قیامت مهلت خواست. خداوند تا موعد مشخصی (یوم الوقت المعلوم) به او مهلت داد.۴۴ در روایات متعددی که ذیل این آیه آمده، آن موعد مشخص را ظهور امام عصر(ع) بیان نموده‌اند. پس از ظهور امام عصر(ع) طی نبردی ابلیس به همراه اعوان و انصار جنی و انسی‌اش در برابر امام و یارانشان صف آرایی می‌کنند. نتیجه این نبرد نیز شکست شیطان و یاران اوست و در پایان این جنگ، ابلیس در مسجد کوفه به دست امام زمان(ع) کشته می‌شود.۴۵ از همین روست که نوع مشکلات و آزارهایی که دوستداران و پیروان و مبلغان امام عصر(ع) در دوره غیبت از شیاطین جن و انس می‌بینند به مراتب بیش از دیگران است. از این مقطع به بعد میزان سنجش افراد بر اساس نحوه برخورد با نفس اماره شان است؛ زیرا دیگر وسوسه کننده‌ای از بیرون وجود ندارد و افراد تنها از درون وسوسه را تجربه می‌کنند.

۱۵٫ حکومت جهانی

با حذف موانع بیرونی دریافت و فهم حقیقت، زمینه هدایت بشریت فراهم می‌شود. دوره استقرار حکومت امام زمان(ع) ویژگی‌هایی منحصر به فرد دارد که علاقه مندان می‌توانند به منابعی که در این رابطه وجود دارد مراجعه نمایند.۴۶ در این دوره حداقل ۳۰۹ ساله انسان‌ها از سویی با تمام مشکلات و بحران‌هایی که در دوره‌های مختلف و به خصوص آخرالزمان و آستانه ظهور با آن مواجه بوده‌اند، وداع می‌کنند و از سویی تمام آمال و آرزوهایی را که بشر همواره در دل می‌پرورانده به دست می‌آورند. این حل مشکلات و تحقق آرزوها در تمام عرصه‌های علمی، فرهنگی، امنیتی، طبیعی و … به منصه ظهور می‌رسد.

۱۶٫ وفات مسیح

حضرت مسیح(ع) که در دوره اوّل زندگی خویش بی همسر و خانمان می‌زیست پس از بازگشت در دوره ظهور امام عصر(ع) ازدواج می‌کند و در دوره استقرار و پس از سال‌ها وزارت امام عصر(ع) دار دنیا را وداع می‌گوید و مراسم تدفین او را امام عصر(ع) انجام می‌دهند. ایشان در طول دوره دوم حیات خویش نقشی بسزا در ترویج اسلام و رهبری امام زمان(ع) در میان اهل کتاب و به خصوص مسیحیان ایفا می‌کنند.۴۷

۱۷٫ وفات امام عصر(ع)

امام زمان(ع) نیز پس از صدها سال زندگی در دوره غیبت و چند صد سال زندگی در دوره پس از ظهور مدتی پس از حضرت مسیح(ع) وفات می‌یابند. گزارش‌هایی که درباره شهادت ایشان به دست ما رسیده چندان قابل اعتماد نیستند و باید رحلت ایشان را به طور طبیعی و نه شهادت بدانیم با در نظر گرفتن اینکه شهید نشدن از فضایل ایشان نمی‌کاهد. با وفات امام عصر(ع) دوره اصلی رجعت آغاز می‌شود.

۱۸٫ رجعت

دوره رجعت که در منابع گاه از آن به عنوان ضروریات مکتب تشیع یاد می‌شود دوره‌ای است که اطلاعاتی بسیار اجمالی درباره آن به دست ما رسیده است. با استفاده از مبانی و مستندات قرآنی و روایی متعددی می‌توان اجمال مربوط به دوره رجعت را اثبات نمود امّا درباره جزییات این دوره طولانی مدت که در روایات گفته شده هرکس نوه هزارم خویش را می‌بیند و سیدالشهدا(ع) چنان عمر می‌کنند که ابروهای ایشان روی چشم‌هایشان می‌افتد۴۸ نمی‌توان با قطعیت صحبت نمود. امام حسین(ع) اوّلین رجعت کننده است که به تدفین امام عصر(ع) می‌پردازند. پس از ایشان حضرت امیر(ع) و رسول اکرم(ص) نیز به دنیا باز میگردند. بنابر روایات متعدد منظور از خروج «دابه الارض» که مربوط به این دوره دانسته شده همان رجعت امیرالمومنین(ع) است۴۹ و دیگر گزارش‌ها چندان قابل اعتنا و لحاظ کردن نیستند.۵۰

در این دوره نبرد نمادین بزرگی میان بهترین‌ها و بدترین‌های تاریخ بشریت رخ می‌دهد و در آن جبهه حق فائق می‌شود. علاقه مندان درباره دوره رجعت و ویژگی‌های و اتفاقات مربوط به آن باید به آثار ارزشمندی گه به قلم بزرگانی چون علامه مجلسی، آیت الله طبسی(ترجمه میرشاه ولد) و… و نیز ویژه نامه «رجعت» ماهنامه موعود که چندی پیش منتشر شد مراجعه نمایند.

از وقایع ظهور تا روز قیامت

۱۹٫ مقدمات قیامت

همان طور که خلقت در شش مرحله و به تعبیر قرآن کریم شش روز اتفاق افتاد پایان خلقت خاکی نیز طی چند مرحله خواهد بود. پس از وفات آخرین حجت الهی بنا بر برخی روایات چهل روز جهان در نوعی ابهام و سردرگمی طی طریق خواهد نمود. در پی دمیدن اوّل اسرافیل در صور خویش، ابتدا همه انسان‌ها می‌میرند و دیگر موجودات نیز جان خویش را از دست می‌دهند. جان همه را عزراییل و جان او را اسرافیل می‌گیرد و او نیز با اراده الهی می‌میرد و طی مدتی خداوند تنها حی عالم خواهد بود. پس از آن خداوند اسرافیل را زنده نموده و او مجددا در صور خویش می‌دمد و همه خلایق از اوّل تا آخر زنده می‌شود و صحنه قیامت برپا می‌شود. پرداختن به موضوع قیامت به خصوص با رویکرد مهدوی مجالی بسیار مفصل می‌طلبد.

با تشکر از گروه پژوهشگران جوان

 





تاريخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط گروه پژوهشگران جوان

شباهت های مهدی موعود(عج) و حضرت عیسی(ع)

مسئله مهدویت، انتظار مصلح و موعود منتظر، از ویژگی‌های دین اسلام نیست، بلکه همه ادیان و مذاهب آن را پذیرفته‌اند و تنها اختلاف موجود بین آن‌ها در نام‌گذاری است…پیامبران الهی، که هر یک از آن‌ها مصلح دوران خود بوده‌اند، از ظهور کسی خبر می‌دهند که جهان را به تسخیر خود در می‌آورد و بر همه کره زمین حکم‌رانی خواهد کرد و گسترده عدالتش اقطار زمین را فرا می‌گیرد…


حضرت مهدی‌(عج) به عنوان منجی موعود که تمام ادیان الهی به ظهورش پیروان خود را وعده داده‌اند، تمام پیامبران از خضر نبی تا عیسی‌بن مریم (علیهم السلام و الصلاة) به او اقتدا می‌کنند. اما آنچه حائز اهمیت است، شباهت‌های بسیاری میان حضرت عیسی بن مریم (ع) با مهدی موعود(عج) است که برخی از این شباهت‌ها اشاره می‌شود:

* شباهت در کیفیت تولد

آن‌گونه که از ظاهر برخی آیه‌ها و روایت‌ها بر می‌آید، هنگامی که حضرت مسیح(ع) به دنیا آمد، خداوند متعال ولادت او را پنهان نگاه داشت و به مریم دستور داد به مکان «قصّی» رفته و در آنجا پناه گیرد. سپس زکریا و همسرش، خاله مریم، در پی او روان شده و او را یافتند. پس از آن، حضرت عیسی(ع) معجزه‌اسا به سخن آمده و خود را معرفی نمود.
شیخ صدوق(ع) در «کمال‌‌الدین و تمام النعمة» از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «فلما ولد المسیح اخفی الله عزوجل ولادته، و غیب شخصه؛ لان مریم لما حملته انتبذت به مکانا قصیا، ثم ان زکریا و خالتها اقبلا یقصان اثرها حتی هجما علیها و قد وضعت ما فی بطنها وهی تقول: یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا فاطلق الله تعالی ذکره لسانه بعذرها واظهار حجتها»؛
در مورد امام زمان(ع) نیز خداوند بزرگ، حمل مادر و هنگام ولادتش را مخفی داشت و پس از به دنیا آمدن هم، جز حکمیه و مادرش، و بعدها گروهی اندک از یاران ویژه، کسی آگاه نشد. البته از حدیث‌های رسیده استفاده می‌شود که در شرایط مناسب، امام عسکری(ع) او را به برخی از مردم دیگر نیز معرفی کرده است. امام زمان(ع) پس از وفات امام حسن عسکری(ع) و نماز بر پیکر آن حضرت، طولی نکشید که از طریق سرداب مقدس، در پس پرده غیبت قرار گرفت. امام باقر(ع) فرمودند:
«انظروا من غیب عن‌الناس ولادته، فذاک صاحبکم»؛ نگاه کنید به کسی که ولادتش از مردم پنهان گشته؛ اوست صاحب شما.
هر یک از ما، قائم به امر خدا و هادی به سوی آیین اوست، لکن قائم کسی است که ولادتش بر مردم پوشیده است، و شخص او از آنان غایب می‌باشد.
این امام همام همچنین می‌فرمایند:
و اما شباهت قائم آل‌محمد(ع) به عیسی(ع) اختلاف کسانی که در مورد وی اختلاف نمودند؛ تا جایی که گروهی از آنان گفتند: وی ولادت نیافته؛ گروهی دیگر او را مرده گفته، و طایفه‌ای نیز‌گفته‌اند: کشته گردیده و به دار آویخته شده است.
سعید بن جبیر نیز از امام زین‌العابدین (ع) روایت می‌کند که آن حضرت فرمود: ولادت قائم از ما، بر مردم مخفی است تا آن جا که می‌گویند: هنوز متولد نشده است؛ برای اینکه هنگام خروج، بیعتی برای فردی برگردنش نباشد.
دستگاه حاکم ستم کار وقت، همه نیروهای خود را در اطراف خانه امام حسن عسکری(ع) متمرکز کرده و ده‌ها جاسوس گمارده بود، تا از تولد ولی‌عصر روحی له الفدا ـ آگاه شده نقشه خائنانه خود را اجرا کرده و برای همیشه آن مهر تابان و خورشید فروزان را خاموش سازند؛ غافل از آنکه خواست و اراده خدا به این تعلق گرفته که حجت و ولیش را در پناه خود مصون و محفوظ نگه دارد؛ «وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ»

* داشتن دو نام

حضرت مهدی (ع) نیز مانند حضرت عیسی (ع) دو نام دارد؛ فرات بن ابراهیم کوفی، ذیل آیه کریمه :«وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا» می‌نویسد:
برای ما از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود:
«ووَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا» حسین بن علی (ع) است و «سمی الله المهدی ، المنصور، کما سمی احمد و محمد و محمود و کما عیسی المسیح» مهدی (ع) «منصور» نامیده شده است، چنان که (پیامبر گرامی (ع)) احمد، محمد و محمود نامیده شد و همان‌گونه که حضرت عیسی بن مریم، «مسیح» نامیده شد.

* شباهت سیمای مهدی (ع) به مسیح (ع)

نقل شده است که مهدی قائم آل محمد (ع) از نسل علی بن ابی‌طالب (ع) است. وی در اخلاق، اوصاف، شکلف سیما، شکوه و هیبت، چون عیسی بن مریم است؛ خداوند به همه پیامبران هر چه داده، به او نیز داده با اضافاتی؛
و عامه نیز روایت کرده‌اند: آن جناب شبیه‌ترین مردم است به عیسی بن مریم. هر چند ابن عربی گوید: «(موعود منتظر (ع)) در آفرینش چون رسول اکرم (ع) و در اخلاق یک درجه پایین‌تر از اوست، زیرا بدیهی است که کسی نمی‌تواند در سطح پیامبر اکرم (ع) باشد»، ولی از روایات شیعه استفاده می‌شود که آن بزرگوار، شبیه پیامبر خاتم (ع) هستند؛ برای مثال، حضرت ابوالحسن علی بن موسی‌الرضا (ع) می‌فرماید:
بأبی و امی سُمّیَ جدی و شبیهی و شبیه موسی بن عمران؛ علیه جمرة النور تتوقد من شعاع ضیاء‌القدس … یشبه رسول‌الله فی الخلق.
پدر و مادرم فدایش شوند! او هم نام جدم رسول خدا (ع) ‌و سیمایش شبیه سیمای من و موسی بن عمران است؛ بر گرد او هاله‌ای از نور است که روشنایی خود را از شعاع و روشنایی نور الهی می‌گیرد… در خلق و خوی شباهت دارد به رسول خدا (ع).
آیة‌الله صافی گلپایگانی در منتخب الاثر از کتاب کفایة‌الاثر به اسنادش از محمد بن حنفیه از امیر‌المؤمنین (ع) نقل می‌کند که آن بزرگوار فرمود: شنیدم رسول خدا (ع) می‌فرمود:
بأبی و امی سمیی و شبیهی و شبیه موسی بن عمران؛ علیه جیوب النور، او قال: جلابیت النور یتوقد من شعاع القدی؛
پدر و مادرم فدای او شوند! وی هم نام من است و سیمایش شبیه من و شبیه موسی بن عمران است؛ او را هاله‌ای از نور احاطه کرده و نور الهی از چهره‌اش تابان است.
ایشان در باب سوم از فصل دوم نیز چهار حدیث نقل نموده‌اند مبنی بر این که مهدی ـ روحی ‌له الفدا ـ هم نام پیامبر اکرم (ع) کنیه‌اش کنیه رسول خدا (ع) و شبیه‌ترین مردم به پیامبر خاتم (ع) از نظر خلق و خوی است.

* سخن گفتن در گهواره

ابونصر ظریف ، خادم امام حسن عسکری (ع)، می‌گوید:
حضرت صاحب‌الزمان (ع) در گهواره بود؛ به محضرش شرفیاب شدم؛ فرمود: صندل قرمز پیش من بیاور و وقتی که آوردم، فرمود: مرا می‌شناسی؟ آری؛ شما مولای من و فرزند مولای من هستید. فرمود: این را نپرسیدم و این مقصودم نبود. گفتم : منظور خود را بیان فرمایید. فرمود: «أنا خاتم الاوصیاء وبی یدفع الله عن اهلی و شیعتی» ؛ من خاتم اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از اهل و خانواده‌ام و شیعیانم دور می‌کند.
شیخ طوسی (ع) به اسنادش از ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن موسی بن جعفر (ع) از وی، نقل می‌کند که گفت:
هنگامی که صاحب الزمان‌(ع) از شکم مادرش فارغ شد، دو زانو نشست و دست‌هایش را به سمت آسمان بلند نمود؛ سپس عطسه زد و گفت: «الحمدالله رب‌العالمین، وصلی الله علی محمد و آله، زعمت الظلمه أن حجة الله داحظة ولو أذن لنا فی الکلام لزال الشک»؛
ستایش مخصوص خداند، پروردگار عالمیان است و درود خدا بر محمد و خاندان آن حضرت باد! ستم‌گران گمان می‌کنند که حجت خداوند باطل گردیده است؛اگر به ما اجازه سخن داده شود، همه شک‌ها از بین می‌رود.
نیز ابراهیم بن محمد از نسیم خادم، نقل می‌کند که وی گفت:
به محضر صاحب‌الزمان (ع) در حالی که یک شب، بیشتر از تولدش نگذشته بود، شرفیاب شده بودم؛ عطسه زدم، فرمود: «یرحمک الله» نسیم گوید: پس به دعای آن حضرت خوشحال گردیدم. آن گاه فرمود: «إنما ابرشک بالعطاس؟» آیا بشارت دهم تو را بر عطسه کردن؟گفتم: بلی. پس فرمود: عطسه، امان از مرگ است به مدت سه روز.
حکیمه خاتون، دختر امام جواد و عمه امام عسکری (ع)، می‌گوید:
… وقتی که جامع را کنار زدم، دیدم بقیة الله (ع) به سجده افتاده است؛ پس او را در بغل گرفتم و دیدم که آن بزرگوار، نظیف و پاک می‌باشد. سپس پدرش، حضرت ابومحمد عسکری (ع) ندا دادند:عمه جان، فرزندم را بیاور و من او را به خدمت آن امام همام بردم و ایشان وی را در برگرفت، در حالی که دو دستش را بر زیر رانها و پشت فرزند دل‌بندش قرار داده بود و دو پایش را بر سینه‌اش چسبانیده بود. (امام (ع)) زبانش را در دهان مهدی (ع) قرار داده و بر چشمان و گوش طفلش می‌کشد؛ آن گاه گفت: فرزندم! با من حرف بزن. پس قائم آل محمد (ع) گفت: «أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمد رسول‌الله». پس از آن، بر امیر‌المؤمنین تا پدر بزرگوارش، یکی پس از دیگری درود فرستاد، آن گاه ابومحمد عسکری (ع) فرمود: ای عمه، او را به مادرش برگردان تا بر وی سلام دهد و سپس او را باز گردان. پس من ایشان را نزد نرگس خاتون، مادرش بردم و سلام داد و بازش گرداندم. سپس امام حسن عسکری (ع) فرمود: ای عمه، روز هفتم ولادت، پیش ما باز گرد…
حکیم گوید: روز هفتم نزد آن بزرگوار شرفیاب شدم و حضرت حجت‌بن الحسن (ع) را در حالی که در پارچه‌ای پوشیده شده بود، خدمت ایشان بردم و با او همان رفتار پیشین را تکرار نمود. وقتی که زبانش را در دهان او گذاشت، گویا دارد شیر و عسل می‌خورد؛ پس فرمود:‌پسرم، سخن بگو! و ایشان گفت: «أشهد أن لا إله إلا الله»؛ و پس از آن بر پیامبر و خاندانش ، از امیر‌المومنین تا پدرش درود فرستاد و سپس این آیه را تلاوت نمود: وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ / وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ.
احمد بن اسحاق بن سعد بن مالک بن احوص اشعری قمی، که از شخصیت‌های بزرگ و معروف قم و وکیل امام حسن عسکری (ع) در آن سامان بود، می‌گوید:
به محضر امام حسن عسکری (ع) رفتم که از جانشین او و امام پس از خودش سؤال کنم. پس از آن که بپرسم، فرمود: ای احمد بن اسحاق، خدای بزرگ از روزی که آدم را آفرید، تا روزی که قیامت به پا شود، زمین را خالی از حجت نگذاشته و نخواهد گذاشت، بلکه همواره حجت خدا در روی زمین خواهد بود که خداوند به وسیله او بلاها را از ساکنان زمین دور کرده و به برکت او باران را فرود می‌فرستد…
ای احمد بن اسحاق، اگر نبود منزلت تو در پیش حضرت احدیت و حجت‌های پروردگار، پسرم را به تو نشان نمی‌دادم. عرضه داشتم: آیا علامتی هست که من بیشتر مطمئن شوم و دلم آراش پذیرد؟ پس ناگهان حجت خدا با زبان فصیح فرمود: «أنا بقیة‌‌الله فی أرضه، و المنتقم من أعدائه ، و لا تطلب أثرا بعد عین یا احمد بن اسحاق»؛
اسحاق، پس از دیدن، دیگر به دنبال نشانه نرو و از آن مپرس.
امام حسن عسکری(ع) فرمود: ای احمد بن اسحاق، این امری از امرهای خدا، و سری از اسرار خدا و غیبی از غیبت‌های خداوند متعال است، آنچه به تو ارزانی داشتیم فراگیر و پوشیده دار و از سپاس‌گزاران باش …

پایان قسمت دوم-با تشکر از گروه پژوهشگران جوان





تاريخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط گروه پژوهشگران جوان

شباهت های امام زمان(عج) و حضرت عیسی(ع)

مسئله مهدویت، انتظار مصلح و موعود منتظر، از ویژگی‌های دین اسلام نیست، بلکه همه ادیان و مذاهب آن را پذیرفته‌اند و تنها اختلاف موجود بین آن‌ها در نام‌گذاری است ، پیامبران الهی، که هر یک از آن‌ها مصلح دوران خود بوده‌اند، از ظهور کسی خبر می‌دهند که جهان را به تسخیر خود در می‌آورد و بر همه کره زمین حکم‌رانی خواهد کرد و گسترده عدالتش اقطار زمین را فرا می‌گیرد اما…


حضرت مهدی‌(عج) به عنوان منجی که تمام ادیان الهی به ظهورش پیروان خود را وعده داده‌اند، تمام پیامبران به او اقتدا می‌کنند از خضر نبی تا عیسی‌بن مریم (علیهم السلام و الصلاة). اما آنچه حائز اهمیت است، شباهت‌های بسیاری میان حضرت عیسی بن مریم (ع) با مهدی موعود(عج) است که برخی از این شباهت‌ها اشاره می‌شود:

* مهدی(عج) و مسیح(ع) نوادگان دختری «یسّی»

حضرت عیسی(ع) نواده دختری «یسّی» است. مهدی(ع) نیز از جانب مادرش، نرجس خاتون، نواده دختری «یسّی» است، زیرا او دختر یشوعا، پسر قیصر، شاه روم و از نسل داود پیامبر(ع) بوده و مادرش از اولاد یکی از حواری‌های عیسی(ع) به نام شمعون صفا، وصی حضرت عیسای مسیح است، که وی نیز نواده عیسی است.
در کتاب اشعیای نبی درباره ظهور حضرت حجت‌بن‌الحسن(ع) آمده است: و نهالی از تنه «یسّی» بیرون آمده، شاخه‌ای از ریشه‌هایش خواهد شگفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت… مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین، به راستی حکم خواهد نمود… کمربند کمرش، عدالت خواهد بود و کمربند میانش، امانت.
در قاموس کتاب مقدس نوشته شده است: «یسّی» به معنای قوی، پدر حضرت داود(ع) و نوه «راعوت» است؛ و نسب وی در عهد قدیم دو مرتبه مذکور گشته، و دو مرتبه در عهد جدید وارد شده است و غالبا به «یسّی» بیت لحمی معروف می‌باشد و به گونه‌ای مشهور بود که داود را پسر یسی می نامیدند، در صورتی که خود داود، شهرت و شخصیتی عظیم داشته و از پیامبران بزرگ بنی‌اسرائیل بوده است و به واسطه داود «یسّی» از اجداد مسیح محسوب گشت.
منظور از نهالی که از تنه یسّی خواهد رویید، ممکن است یکی از چهار نفر ـ یعنی حضرت داود، سلیمان، عیسی و مهدی(ع) باشد، ولی دقت و برسی کامل آیه‌های گفته شده، نشان می‌دهد که منظور از این نهال، هیچ یک از آن پیامبران نیستند، بلکه همه آن بشارت‌هاف ویژه قائم آل‌محمد(ع) است، زیرا حضرت داود و سلیمان(ع) فرزندان پسری یسّی هستند و حضرت عیسی(ع) نواده دختری او و مهدی(ع) نیز از جانب مادرش، نواده دختری یسّی است.
دهخدا از قاموس کتاب مقدس نقل می‌کند:
سلسله سلطنت او (داود) به طور روحانی در شخص عیسی تجدید شد که از طرف جسم از نسل او بود؛ و بنابر این، فرزند داود خوانده شد؛ و درباره مسیح گفته شده است که برتخت داود می‌نشیند.

* شباهت مادر مهدی(عج) به مادر عیسی(ع)

در خبرآمده است:
عبور حضرت مسیح(ع) به سرزمین کربلا افتاد. دید گروهی از آهوان در آنجا گردهم آمده و گریه می‌کنند. آنگاه چشم‌شان به عیسی‌بن مریم افتاد. با چشمانی اشک‌آلود به سوی او آمدند؛ پس ایشان نشست و حواری‌ها هم نشستند و همگی انان نیز به گریه افتادند، ولی یاران مسیح(ع) علت نشستن و گریه را نمی‌دانستند؛ پرسیدند: ای روح‌‌الله و کلمة‌الله، چه چیز شما را می‌گریاند؟ فرمود: آیا می‌دانید این جا چه زمینی است؟ گفتند: نه گفت: اینجا زمینی است که جوجه (نواده) حضرت رسول احمد(ع) و فرزند آزاده طاهره بتول، شبیه مادرم کشته و در همین جا به خاک سپرده می‌شود.
شباهت فاطمه زهرا(ع) به مریم از چند جهت است:
۱ـ هر دو صدیقه هستند. مفضل بن عمر گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: چه کسی فاطمه زهرا(ع) را غسل داد؟ فرمود: علی بن ابی‌طالب(ع)
از کلامش دل‌تنگ شدم و برایم دشوار بود؛ پس به من فرمود: گویا گرفتگی و دل‌تنگی برایت پیش آمد و سخنانم برایت گران بود؟ گفتم: بلی، قربانت شوم فرمود: به خودت سختی و ناراحتی راه مده، چون فاطمه(ع) صدیقه بود.
«فانها صدیقه لم یکن یغسلها الا صدیق، اما علمت ان مریم لم یغسلها الا عیسی»؛
حضرت زهرا(ع) صدیقه بود و صدیقه را غسل ندهد، مگر صدیق؛ همان گونه که مریم را عیسی (ع) نسل داد،چون هر دو صدیق بودند.
اقای حسینی فیروزآبادی، به نقل از حلیلة الاولیا می‌نویسد:
قالت عائشة: ما رایت احدا قط اصدق من فاطمه غیر ابیها؛
هرگز ندیدم کسی را راست‌گو‌تر از فاطمه زهرا، به غیر از پدرش.
۲ هر دو، سرور زنان عالم هستند. مریم، سرور زنان زمان خویش بود، ولی فاطمه زهرا(ع) سرور زنان همه جهان از اولین تا آخرین است.
۳ـ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِینَ . همچنین یونس بن ظبیان از امام صادق(ع) نقل می‌کند:
قال ابوعبدالله(ع): لفاطمة(ع) تسعه اسماء عند‌الله عزول: فاطمه، والصدیقه، والمبار‌که، والطاهرة، والزکیه و …
امام ششم(ع) فرمود: حضرت فاطمه(ع) دارای نه اسم است: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه و … .
۴ـ برای هر دو از آسمان مائده می‌آمد.
۵ـ هر دو، مورد لطف و عطای خداوند هستند. خداوند به مریم، عیسی(ع) را لطف فرمود: یا مریم ان ‌الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم و در حدیث معراج آمده:
«واعطیتک ان اخرج من صلبه(علی) احد عشر مهدیا کلهم من ذریتک من ابکر البتول: و آخر رجل منهم یصلی خلفه عیسی بن‌مریم، یملا الارض عدلا کما ملئت منهم ظلما و جورا»؛
و به تو (ای محمد) بخشش نمودم تا از صلب و پشت علی(ع) یازده مهدی بیرون آورم که همه آنها از ذریه تو از دوشیزه بتول (فاطمه زهرا(س) ) می‌باشند.
آخرین آنان مردی است که عیسی بن مریم پشت سرش به نماز می‌ایستد و زمین را از عدل و داد پر می کند، همان گونه که از سوی آنان(دشمنان، ستم‌گران و غاصبان) از ظلم و تجاوز پر شده است.
۶ـ هر دو، مخاطب ملائکه بودند. شیخ صدوق(ع) در امالی به اسنادش از ابن عباس، در ضمن حدیثی بلند، از پیامبر(ع) روایت می‌کند که آن حضرت درباره فاطمه(ع) و سختی‌هایی که پس از خودش بر آن بانوی بزرگوار وارد می‌گردد،
فرمود:
«سپس فاطمه(ع) خودش را خوار می‌بیند، پس از آنکه در دوران زندگی پدرش، عزیز بود. در این هنگام است که خداوند متعال، اسباب انس او را با ملائکه فراهم می‌سازد و فرشتگان، وی را مخاطب خود می‌سازند و به ایشان به آنچه مریم را صدا کردند، ندا می‌کنند و می‌گویند: ای فاطمه، خداوند تو را برگزید و پاک نمود و بر همه زنان علام برتری داد. ای فاطمه، عبادت کن و سجده و رکوع نما با کسانی که برای ذات پروردگار رکوع می‌کنند. پس از این، درد و الم به سراغ فاطمه می‌اید و مریض می‌شود؛ خدا مریم را به سراغ او می‌فرستد تا از او پرستاری نموده و با وی انس گیرد»
اسحاق‌بن‌ جعفر‌بن عیسی‌بن زید‌بن ‌علی‌بن ‌الحسین(ع) نیز حدیث دیگری را به همین مضمون از امام صادق(ع) نقل کرده است.

پایان قسمت اول-با تشکر از گروه پژوهشگران جوان





تاريخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط گروه پژوهشگران جوان

با معماری مدرن جوامع مخفی چه کنیم ؟

مدت زیادی بود که درباره معماری به سبک جوامع مخفی مطلبی ارسال نکرده بودیم اما در این مطلب با مقدمه ای زیبا که در اخر دارای مفهومی بسیار زیبا و شیرین است به بررسی برخی مطالب خواهیم پرداخت،ضمن اینکه در آخر در ارتباط با این مطلب کتاب ” معراج السعاده ” را برای دانلود قرار داده ایم که توصیه میکنیم همراه با توضیحات آخر مطلب مطالعه فرمایید.انشالله که این مطلب مورد توجه خاص عزیزان قرار بگیرد…

 

مقدمه

یکی از خطرناک ترین شیوه های سحر و جادو در جوامع بشری طراحی ابنیا و ساختار فیزیکی در محل زندگی این گونه جوامع می باشد.ماسونیسم که در لغت به معنای بنا و معمار هستند و بر طبق گواهی تاریخ آنها با وسواسی خاص به حفظ اسرار حرفه خود احتمام زیادی می گذاشتند .

با معماری مدرن جوامع مخفی چه کنیم ؟

این جوامع مخفی در بیشتر کارهای خود سمبل های سحر و جادو را که برای اکثر افراد عادی نامشخص و گنگ می نماید را در ساختار بناها و تاسیسات خود به کار می بردند . چرا این کار انجام می شد ؟ جواب ساده است برای گسترش نیروی مخفی شرور در آن جوامع و کنترل آنجا توسط این نیروهای شیطانی. با فرارسیدن عصر رنسانس علم معماری به سبک جوامع مخفی به صورت آکادمیکی در آمد و در دانشگاههای مختلف و مراکز بین المللی به صورت مرجع معماران و دانش پژوهان این رشته دراختیار این قشر قرار گرفت…

آنها گونه‌های خاصّی از احجام و معماری را در گوشه گوشه‌های شهر و دیار ها برکشیده‌اند. احجامی خاص که نه تنها محیط پیرامونی ما را از انرژی‌ها و نیروهای معنوی تهی می‌سازند در مقابل از نیروهای شیطانی و اهریمنی نیز آکنده می‌سازند.
هیچ به تخریب تدریجی معماری و بافت‌های سنّتی شرقی و اسلامی و جایگزین معماری مدرن با اشکال هندسی مدرن اندیشه کرده‌اید؟ میان اشکال هندسی مقدّس، انرژی‌ها و نیروهای معنوی و روحانی و معماری رابطه ویژه‌ای وجود دارد. در هماهنگی میان انسان‌ها،‌ معماری‌های خاص و نیروهای معنوی و تقاطع آنها، انسان‌ها در زیر بارانی از نیروهای معنوی می‌بالند و از دسترس نیروهای شرور در امان می‌مانند و به عکس…

با معماری مدرن جوامع مخفی چه کنیم ؟

زمانی نه چندان دور، چرچیل، نخست وزیر انگلستان گفته بود: “ما شهرها را می‌سازیم و شهرها نیز ما را می‌سازند.” در عبارتی ساده، این سخن بدین معناست که، شهرها، پرورشگاه مردم مطابق طبع و اراده شهرسازان‌اند، این شهرها هستند که در سکوت، اراده معماران و شهرسازان را در تربیت و ساخت جماعت انسان‌ها به هر نوع و گونه که مطلوب بشناسید کافی است که بنای شهر را بر مداری استوار کنید که خودجوش و خودکار در خود و با خود انسان‌ها را آن گونه که شما می‌خواهید پرورش دهند.

این نکته ظریف از نگاه تیزبین هیچ یک از حکیمان و مشاوران و امینان اهل حکمت که گرداگرد حاکمان را داشتند دور نبوده است. هیهات که این سنّت و این دوراندیشی طیّ سیصد و اَندی سال گذشته و به تدریج از میانه شرق اسلامی رفت و در واقع، در طیّ این قرون، به دست این اقوام “شهری” متناسب با خاستگاه فکری، اعتقادی و فرهنگی شرقی و اسلامی ساخته نشده است. به عکس، معماران تمدّن غربی شهرها را ساختند و به تبع آن، انسان‌ها را ، انسان‌هایی هم افق با شهرها، معماران این شهرها و خاستگاه‌ها و ایدئولوژی‌هایشان در اوردند .
از روی همین غفلت است که ما نیز، نه تنها دستی در شهرهامان نبردیم بلکه، شهرهای ویران شده طیّ سال‌های دفاع مقدّس را هم بر شالوده‌های قبلی بر کشیدیم و با نصب تابلوها و پلاکاردهایی مزیّن به جملات مذهبی و شعایر دینی به حاصل دست خود بالیدیم و خود را شهرساز شناختیم.
آیا هیچ گاه به این موضوع اندیشیده‌اید که گذشتگان ما، مساجد را در میانه شهر می‌ساختند و همه اجزا و ارکان شهر را در پیوند با مساجد مرکزی تعریف کرده و اجازه نمی‌دادند که هیچ بنایی نسبت به مسجد ارتفاع و بلندی پیدا کند؟
در حوزه تمدّن اسلامی و شهر اسلامی، پیوند ناگسستنی بین زندگی مادّی و معنوی وجود داشت. پیوندی که امکان جدا افتادگی میان انسان‌ها، ‌مذهب و تمدّن و شهر را نمی‌داد. از این رو، مساجد با گنبد و مناره‌هایش، در خطّ آسمان و نقش‌های هندسی‌اش در بافت شهر و قرارگیری‌اش در مهم‌ترین مفصل شهری، نه تنها تعادل شهر را برقرار می‌کردند، بلکه امکان پیوند انسان‌ها با عوالم ماورایی و نیروهای مثبت و معنوی منتشر را فراهم می‌آوردند و مجال انتقال و تبادل این نیروهای معنوی و انرژی‌های مثبت را برای انسان‌های ساکن در شهر فراهم می‌ساختند.
در واقع، مساجد و ساختار ویژه معماری آنها، تمام شهر و ساکنانش را زیر چتری از نیروهای معنوی و آسمانی قرار داده و به آنها در برابر نیروها و موجودات منفی و شرور منتشر، مصونیت می‌بخشیدند.
عالم مملو از موجودات پیدا و نهان شیطانی و رحمانی است که پیرامون انسان‌ها را گرفته‌اند و هر یک به نحوی و از طریقی خواست مثبت یا منفی خود را در صورت‌های مختلف بر حیات فردی و جمعی انسان‌ها مستولی می‌کنند. نیروهای شریر شیطانی و جنّی به عنوان مزاحم و باز دارنده و نیروهای رحمانی و روحانی به عنوان تقویت کننده و مصونیت‌بخش جوامع انسانی را در سیر و سفر درازش همراهی می‌کنند.

امّا،‌ در همین نزدیکی‌ها،‌ درست در سرزمینی که ما آن را نماد پیشرفته‌ترین نوع از حیات تکنولوژیک می‌شناسیم و ساکنان آن را منکر همه‌ گفت‌وگوهای معنوی، ارتباط با عوالم غیبی، سحر و جادو می‌شناسیم. مردانی پنهان، با آگاهی از همه آنچه که در دایره تصوّر ما هم نمی‌آید دست‌اندر کار حرکتی ظریف و موذیانه‌اند تا نه تنها انسان‌ها از ارتباط معنوی و انرژی‌های روحانی محروم بمانند در وعض، ار هر نوع حیله در میدان تشعشع نیروهای شرور و اهریمنی،‌ مقهور آن نیروها و در خدمت آن نیروها درآیند.
هیچ به تخریب تدریجی معماری و بافت‌های سنّتی شرقی و اسلامی و جایگزین معماری مدرن با اشکال هندسی مدرن اندیشه کرده‌اید؟

با معماری مدرن جوامع مخفی چه کنیم ؟

میان اشکال هندسی مقدّس، انرژی‌ها و نیروهای معنوی و روحانی و معماری رابطه ویژه‌ای وجود دارد. در هماهنگی میان انسان‌ها،‌ معماری‌های خاص و نیروهای معنوی و تقاطع آنها، انسان‌ها در زیر بارانی از نیروهای معنوی می‌بالند و از دسترس نیروهای شرور در امان می‌مانند و به عکس، در میان اشکال هندسی نامقدّس و تقاطع آنها با نیروهای شرور شیطانی، انسان‌ها نه تنها همه نیروهای مثبت و روحانی را از دست می‌دهند، بلکه در رگبار وسوسه‌ها، الهامات و آزارهای نیروهای اهریمنی مستعدّ گناه،‌ اهل گناه، تردید درباره مقدّسات،‌ نفی باورها و قبول بندگی شیطان و خدمت به نیروهای اهریمنی می‌شوند.
چگونه است که همه ما در صحن و سرای مساجد و طبیعت احساس آرامش، امنیت و برخورداری معنوی می‌کنیم؟
چرا ورودی همه مساجد،و معابد مذهبی شکلی یکسان، گنبدی و بر کشیده شده بر پایه های هشت وجهی ساخته شده‌اند؟
این امر هیچ ربطی به شرایط اقلیمی و آب و هوایی ندارد.
آیا بروز نوعی خشم و عصبانیت، جدال و مرافعه، میل به گناه،‌ حیله و دسیسه در سطح کوچه و خیابان و شهر و در میان پیر و جوان و زن و مرد که دیگر به معمولی‌ترین عادت و شیوه جاری در میان مردم ما شده شما را نمی‌آزارد؟
آیا آسیب‌پذیری شدید جوانان در شهرهای بزرگ در برابر وسوسه‌ها شما را به اندیشه وا نمی‌دارد؟
این واقعه را چگونه تحلیل می‌کنید؟ آیا نمی‌توان در کنار این همه تحلیل بی‌پایه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رویکردی دیگرگون نیز داشت؟

با معماری مدرن جوامع مخفی چه کنیم ؟

بی‌آنکه بدانیم یا بخواهیم، نیروهایی مرموز و نادیدنی، در کار و بار ما وارد شده‌اند.
خود را بر فضای عمومی کوچه‌ها، خیابان‌ها و شهرهای ما حاکم ساخته‌اند و ما از آنها هیچ نمی‌دانیم. نه تنها ما،‌ معماران و شهرسازان ما هم از آن بی‌خبرند چه، آنها همچون ما از رابطه میان اشکال هندسی، معماری، نیروهای رحمانی و شیطانی و حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها و حرکات و سکناتشان بی‌اطّلاع‌اند.
مردانی پنهان و مأمور، با حیله و دسیسه، فضای پیرامونی و حیات ما را از طرق مختلف آلوده ساخته و ما را در محاصره نیروهای شیطانی قرار داده‌اند و ما از آن بی‌خبریم و به تدریج نیز حلقه‌های محاصره را تنگ و تنگ‌تر می‌سازند.
آنها گونه‌های خاصّی از احجام و معماری را در گوشه گوشه‌های شهر و دیار ما برکشیده‌اند. احجامی خاص که نه تنها محیط پیرامونی ما را از انرژی‌ها و نیروهای معنوی تهی می‌سازند در مقابل از نیروهای شیطانی و اهریمنی نیز آکنده می‌سازند.
همان طور که ادیان برای هدایت انسان‌ها در مسیر وحدت و رحمانیت برنامه‌ریزی کرده و با پیش‌بینی لازم همه امکان فرهنگی و مادّی را فراهم آورده‌اند. ائمه کفر، ساحران، جادوگران و شیطان‌پرستان نیز به بیکار ننشسته و برای تأثیرگذاری بر انسان‌ها و ارسال پیام‌های شیطانی برنامه‌ریزی کرده‌اند.
شهرسازی، معماری و احجام خاصّ هندسی مورد نظر آنها، ابزاری هستند برای این تأثیرگذاری.

با معماری مدرن جوامع مخفی چه کنیم ؟

و اما حرف اصلی ما …

با این مقدّمه طولانی هیچ پرسیده‌اید که چرا و از کجا طی سالهای اخیر و به بهانه ساخت و سازهای مدرن، بخش عمده‌ای از مراکز تجاری و اداری شهرهای بزرگ و کوچک، شکلی “هرمی ” به خود گرفته‌اند؟چرا اماکن مذهبی، در سایه و زیر این اماکن تجاری فرو غلتیده و در انزوا رفته‌اند؟ چرا در نقاطی خاص بناهایی خاص و جملگی هرمی شکل و البتّه مشرف بر شهرها بر کشیده شده‌اند؟حجم‌های هرمی، ستاره شش گوشه، مثلث و اینگونه نشانه ها که خودتان بیشتر بر این مسئله واقف هستید ،‌ جاذب نیروهای شرور شیطانی و غلبه آنها بر حالات و احوال مردم می‌شوند.

همه کسانی که به دبی و حتّی عربستان سفر کرده‌اند این سخن را تأیید می‌کنند. مجتمع بزرگ تجاری وافی در دبی، دو برج شیطانی در دست ساخت مشرف به صحن بزرگ مسجد الحرام، تنها نمونه‌هایی از این واقعه‌اند.

این برج ها و ساختمان ها که طلب نیروهای شرور را میکنند خواه نا خواه مجبوریم با آن زندگی کنیم اما حداقل کاری که در برابر این نیروها کم یا زیاد میشود انجام داد را انجام دهیم انشالله که مکرشان به خودشان بازگردد

آیه ۵۴ سوره آل عمران میفرماید : (وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ

[دشمنان] مکر ورزیدند و خدا [در پاسخشان] مکر در میان آورد و خداوند بهترین مکرانگیزان است.

با معماری مدرن جوامع مخفی چه کنیم ؟

(ذکر این نکته لازم است که ساختمان ها تحت هیچ عنوان قدرت اختیار شما را در دست ندارند اما برخی اشیا نماد برخی تفکرات است برای نمونه شما در مواجه با خواندن کتاب رُمان عاشقانه عکس العملی را نشان میدهید که هیچگاه قابل مقایسه با عکس العملتان در برابر مطالعه یک کتاب لطیفه نیست ، روح شما خواسته یا ناخواسته درگیر این احوالات میشود شما میتوانید حداقل تلفات را با ساده ترین راه ها کسب کنید اما برای نمونه چه کارهایی میتوان انجام داد ؟

۱ – حین ورود به این اماکن و ساختمان ها با ذکر بسم الله الرحمن الرحیم وارد شوید ۲ – تمرکزی بر روی عظمت این بناها نداشته باشید و به مشغله اصلی خودتان بپردازید ۳ – سعید کنید بعد از آن در وقت نماز به سوی مساجد بروید و نماز را در مساجد که سرشار از نمادها و نشانه های اسلامی آرامش بخش است شرکت کنید ۴ – اگر معمار یا مسئولی هستید که دستی در این کارها دارید این نکته یادتان باشد که شما مَدیون این کشور اسلامی هستید لذا باید اسلامی فکر کنید پس انتظار میرود که در راستای احداث بناها و ساختمان ها از نمادهای اسلامی استفاده کنید تلفیق نمادهای دینی با معماری نوین بسیار زیبا خواهد شد انشالله که روزی برسد که خیالمان از این بابت راحت باشد.

اینها تنها نکاتی بود که به سادگی میتوان انجام داد انشالله این نکات را رعایت کنید دیگر موارد خود به خود بروز خواهد شد و آثار این اعتماد به خدا را خواهید دید اما برای عزیزانی که متوجه حرف ها ما شدند و قصد دارند برای نفسشان کمی حالات روحانی ایجاد کنند و مایل اند پله های دین را به خوبی و آسانی طی کنند بعد از این مراحل ساده توصیه ما بر این است که کتاب ” معراج السعاده ” را حتما مطالعه کنید فوق العاده کتاب جذاب و شیرینی است با صرف کمی حوصله و وقت این کتاب را به شیرینی هرچه تمام تر تا آخر مطالعه کنید اما جالب است که بدانید روزی در محضر حضرت آیت الله بهجت(ره) سوال شد : برنامه ای جهت سیر و سلوک مرحمت می فرمایید ، ایشان فرمودند : روزانه نصف صفحه از کتاب شریف معراج السعاده را بخوانید و بدان عمل کنید.

برای ورود به صفحه دانلود کتاب معراج السعاده ملااحمد نراقی کلیک نمایید

با تشکر از گروه پژوهشگران جوان





تاريخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط گروه پژوهشگران جوان

مطلبی جذاب و خواندنی درباره جادوگری جن گیری و مسائل پیرامون آن که توسط همکار عزیزمان “Anti Satan” تهیه شده است ، این مطلب دارای منابع موثق و قوی است که در آخر آن ذکر شده است…انشالله که مورد توجه شما عزیزان قرار بگیرد…

بحث و پرداختن به امور ماوراء ماده و متافیزیک مانند سحر و جادو، کار دشواری است . مطالب مختلفی در این مورد وجود دارد که بعضاً خرافه و غیر واقع هستند و البته برخی صحیح هستند ، اما در این باب جدا کردن سِره از ناسره کار بسیارمشکلی هست چون سحر و جادو عمر بسیار زیادی دارند و در گذر زمان بسیاری از مطالب صحیح در مورد چگونگی سحرو جادو دچار تغییر شده و به خرافه بدل شده اند . با توجه به این که دین ما اسلام است ، به همین خاطر اصلی ترین منبع ما در مورد امور ماورائی ، قرآن کریم و سخنان معصومین (ع) است . مهمترین دلیلی که ما مسلمانان وجود سحر را باور داریم ، آیه ۱۰۲ سوره بقره می باشد که خداوند متعال در آن آیه صراحتاً از سحر و جادویی که اثر خارجی هم می گذارد صحبت به میان آورده اند .

بسم الله الرحمن الرحیم

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَىٰ مُلْکِ سُلَیمَانَ ۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیمَانُ وَلَٰکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَینِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا یعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ یقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ ۖ فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَیتَعَلَّمُونَ مَا یضُرُّهُمْ وَلَا ینْفَعُهُمْ ۚ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۚ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ ۚ لَوْ کَانُوا یعْلَمُونَ

و یهود از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم میخواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز دست به سحر نیالود، و کافر نشد، ولی شیاطین کفر ورزیدند، و به مردم سحر آموختند. و نیز یهود از آنچه بر دو فرشته بابل هاروت و ماروت، نازل شد پیروی کردند.آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد میدادند. و به هیچ کس چیزی یاد نمیدادند، مگر اینکه از پیش به او میگفتند: ما وسیله آزمایشیم کافر نشو!و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!

رازهای جادوگری از واقعیت تا خرافه

ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند، ولی هیچ گاه نمیتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمت هایی را فرامیگرفتند که به آنان زیان میرسانید و نفعی نمیداد. و مسلما میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر میدانستند! [۱]

در این آیه خداوند می فرماید که در عصر حضرت سلیمان (ع) گروهی بوسیله آموزه های شیطان ، سحر و جادو را فراگرفتن و از این آموزه های شیطانی برای آسیب زدن به مردم استفاده می کردند و خداوند برای ابطال این سحر و جادو دو فرشته را نازل کرد تا به مردم روش ابطال سحر را آموزش دهند تا به این گونه از خود دفاع کنند . این آیات صراحتاً وجود سحر و جادو را تایید می کند .
از امام باقر (علیه السلام ) روایت شده است که ایشان فرمودند : پس همین که سلیمان از دنیا رفت ،
ابلیس سحر را درست کرده ، آنرا در طومارى پیچید، و بر پشت آن طومار نوشت : این آن علمى است که آصف بن برخیا براى سلطنت سلیمان بن داوود نوشته ، و این از ذخائر گنجینه هاى علم است ، هر کس چنین و چنان بخواهد، باید چنین و چنان کند، آنگاه آن طومار را در زیر تخت سلیمان دفن کرد، آنگاه ایشان را بدر آوردن راهنمائى کرد، و بیرون آورده برایشان خواند.
لاجرم کفار گفتند: عجب ، اینکه سلیمان بر همه ما چیره گشت بخاطر داشتن چنین سحرى بوده ، ولى مؤمنین گفتند: نه ، سلطنت سلیمان از ناحیه خدا و خود او بنده خدا و پیامبر او بود، و آیه « واتبعوا ما تتلوا الشیاطین على ملک سلیمان … » در خصوص همین مطلب نازل شده است . [۲]
در مورد قضیه جنگ های صلیبی و حمله شوالیه های معبد که بعداً منتهی به ایجاد سازمان هایی نظیر فراماسونری شد ، گفته می شود این افراد همان نوشته ها و جادو ها را در زیر تخت سلیمان نبی پیدا کردند و این گونه روش های سحر و جادو و ارتباط با شیاطین و اجنه را آموختند.
اگر بخواهیم در مورد سحر و جادو در زمان حضرت سلیمان صحبت کنیم با استناد به این آیه و منابع تاریخی ،باید بگوییم که در زمان سلیمان نبی‌ گروهی در کشور او به عمل سحر و جادوگری پرداختند، حضرت سلیمان ‌دستور داد تمام نوشته‌ها و اوراق آن‌ها جمع‌آوری کرده‌، در محل‌ مخصوصی نگهداری کنند (این نگهداری به این دلیل بوده که مطالب مفیدی برای دفع سحر ساحران در میان آن‌ها وجود داشته است‌).
پس از وفات حضرت سلیمان‌، گروهی آن‌ها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند. بعضی از این موقعیت استفاده کرده و گفتند:سلیمان اصلاً پیامبر نبود، بلکه به کمک همین سحر و جادوگری‌ها بر کشورش مسلط شد و امور خارق‌العاده انجام داد!
گروهی از بنی اسرائیل نیز از آن‌ها تبعیت کردند و سخت به جادوگری دل بستند، تا آن‌جا که دست از تورات نیز برداشتند.
هنگامی که پیامبر اسلام (ص) ‌ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلان نمود که حضرت سلیمان از پیامبران خدا بوده است‌، بعضی از احبار و علمای یهود گفتند:از محمّد (ص) تعجّب نمی‌کنید که می‌گوید:سلیمان پیامبر است‌؛ در صورتی که او ساحر بوده‌؟! [۳]
در داستان گفتگوى حضرت رضا (ع) با مامون ، آمده : که فرمود: هاروت و ماروت دو فرشته بودند که سحر را به مردم یاد دادند، تا بوسیله آن از سحر ساحران ایمن بوده و سحر آنان را باطل کنند و این علم را به احدى تعلیم نمى کردند،
مگر آنکه زنهار میدادند که ما فتنه و وسیله آزمایش شمائیم ، مبادا با بکار بردن نابجاى این علم کفر بورزید، ولى جمعى از مردم با استعمال آن کافر شدند، و با عمل کردن برخلاف آنچه دستور داشتند کافر شدند چون میانه مرد و زنش جدائى مى انداختند، که خداتعالى درباره آن فرموده : « وما هم بضارین به من احد الا باذن اللّه » [۴]
حضرت علی (ع) می‌فرماید: «العین حق و الرقی حق و السحر حق …» یعنی چشم زخم و افسون و جادوگری راست است. » [۵]
با استناد به آیات و روایت و حکایت هایی که موجود است ، وجود سحر و جادو کاملاً تایید می شود.

 رازهای جادوگری از واقعیت تا خرافه

اقسام و گونه های مختلف سحر

به طور کلی ما سه نوع تعریف از سحر و جادو داریم :

۱- سحر و جادویی که هدف آن مردم عوام و ساده لوح هستند که با کارهای خاصی مردم را فریب می دهند . در این روش افراد با استفاده از هنر تردستی و سرعت عمل یا با استفاده از مواد شیمیایی خاصی که مردم عموماً از خاصیت آن بی خبرند ، کاری می کنند که مردم تصور می کنند سحر و جادویی صورت گرفته ، نمونه ای از این کارها به شعبده بازی معروف است که امروزه آن را به عنوان سرگرمی می شناسند تا سحر و جادو ، اما برخی از این شعبده بازی ها هستند که متاسفانه مردم عوام آن را باور دارند و آن را جادو می دانند مانند کارهای کاپرفیلد و کریس آنجل که با هنر فیلم برداری و تصویر برداری کاری می کنند که مردم ساده دل، واقعاً تصور می کنند که این افراد جادوگرند . به این گونه کارها در قرآن کریم نیز اشاره شده است ، زمانی که حضرت موسی (ع) در کاخ فرعون با افرادی که به جادوگری و ساحری معروف بودند مواجه شد ، این افراد با استفاده از مواد خاصی که برخی از محققین می گویند احتمالاً جیوه بوده کاری می کردند که ریسمانها حرکت می کردند و مردم تصور می کردند که ریسمانها زنده و تبدیل به مار شده اند .
«فاذا حِبَالُهُمْ وَ عَصِیُّهسم یُخیَّلُ إلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أنَّهَا تَسْعَی» «ناگاه در اثر سحر چوبها و ریسمانهایشان پنداشتی در نظر به جنبش و رفتار آمد» [۶]
«فلما القوا سحروا اعین الناس و استرهبوهم» هنگامی که ریسمانها را انداختند چشم‌های مردم را سحر کردند و آن‌ها را ترساندند .» [۷]
یکی از دلایل موفقیت این افراد آن است که از علوم تجربی خاصی استفاده می کنند که افراد عادی در مورد آن کمترین اطلاعات را دارند ، به طور مثال کریس آنجل می آید در یکی از کارهایش در هوا و در کار دیگر روی آب راه می رود ، اما کمتر کسی می داند که این فرد با استفاده از یک کابل در هوا نگه داشته شده و بعداً این کابل در فیلم توسط جلوه های ویژه تیمش حذف شده مثل خیلی از فیلم های رزمی هالیوودی، خیلی از کلک های لو رفته کار این فرد در حال حاضر در اینترنت موجود است . درصد بسیار زیادی از رمالان و فال گیران در کشور خودمان در این دسته هستند که به راحتی سر مردم ساده لوح کلاه می گذراند . یکی دیگر از وسایل فریب این افراد قدرت تلقین و بحث روانشناسی است . عموماً مراجعه افرادی که دچار بیماری های روحی و روانی هستند به رمالان زیاد است به تصور اینکه سحر شده اند و رمالان و فال گیران نیز حسابی سر این افراد بی خبر را کلاه می گذارند و با تلقین درمانی کاری می کنند که فرد تصور می کند واقعاً طرف طلسمی نوشته یا سحری کرده که او خوب شده است.

۲- نوع دیگر سحر آن است که افرادی با استفاده از اجنه و شیاطین کارهایی می کنند که افراد عادی تصور می کنند که آن عمل عجیب را آن شخص انجام داده ، در صورتی که آن فرد با کمک شیاطین و اجنه این کار را کرده و عملاً در انجام آن هیچ نقشی نداشته است ، اما چون مردم اجنه را نمی بینند دچار اشتباه می شوند و تصور می کنند که آن فرد این کار را کرده است.

رازهای جادوگری از واقعیت تا خرافه

کارهای افرادی مثل عارف غفوری از این دست می باشد البته فردی مثل کریس آنجل هم جزء این دسته می باشد . بسیاری از آنچه که امروزه در بین عوام مردم به سحر و جادو معروفند ، از این دست می باشند . برداشتن اجسام بسیار سنگین ، خبر از گمشده ها و خبر از اسرار فرد و… . یکی از محققین در این عرصه نقل می کرد که پژوهش تجربی در یکی از زمینه های این گونه کردیم که نتایج جالبی داشت ، گفتنش خالی از لطف نیست . این محقق عزیز نقل می کند : که یکی از سایت های اینترنتی در آمریکا کارهای عجیبی می کرد ، به گونه ای که وقتی وارد چت رومش می شدیم و با افراد خاص آن اتاق گفتگو ، از طریق نوشتار ارتباط برقرار می کردیم ، آن افراد تمامی اطلاعات زندگی ما را از لحظه تولدمان تا آن زمان بیان می کردند و حتی آن لحظه که ما در حال نوشتن و گفتگو با آن افراد بودیم را برای ما شرح می دادند و تعداد افراد حاضر در محلی که ما حضور داشتیم را نیز می گفتند . ایشان می گوید که زمانی که بررسی کردیم متوجه شدیم که این افراد با ارتباط برقرار کردن با شیاطین و اجنه این کار را می کردند . دوباره این عمل را تکرار کردیم و این بار زمانی که با آنها ارتباط برقرار کردیم ، آیات خاصی (بسم الله الرحمن الرحیم ) را زمزمه می کردیم ، در نتیجه این کار آن افراد هیچ اطلاعاتی از ما را نمی توانستند بیان کنند و می گفتند که ارتباط اینترنتی قطع و دچار مشکل شده است، مشخص شد که نتیجه گیری ما صحیح بوده و آنها با استفاده از اجنه این کار را می کردند. [۸]
غالباً مردم ساده دل که با این اطلاعات آشنا نیستند به راحتی فریب می خورند و این افراد را جادوگر و ساحر می دانند .

 

3- نوع دیگر سحر و جادو همان سحر واقعی است ، که افرادی با استفاده از وردها و کارهای خاصی از جمله ریاضت های شیطانی ، عمل سحر را انجام می دهند . که در آیه ۱۰۲ سوره بقره به یکی از کارهایی که با سحر انجام می شده ، اشاره شده که فرد با سحر کردن بین زن و شوهر جدایی می انداخته و این عمل این گونه بوده که حال طبیعی افراد را دگرگون می کرده ، علامه طباطبایی (اعلی الله مقامه) در تفسیر المیزان نهایت سحر را همین کار می داند و سحر را نوعی قدرت ذهنی و قدرت اراده می دانند که گاهی از اسبابی کمک می گیرد : ” این گونه کارها با همه اختلافی که در نوع آنها است ، مستند بقوت اراده ، و شدت ایمان به تاثیر اراده است ، چون اراده تابع علم و ایمان قبلى است ، هر چه ایمان آدمى به تاثیر اراده بیشتر شد! اراده هم مؤ ثرتر میشود، گاهى این ایمان و علم بدون هیچ قید و شرطى پیدا میشود، و گاهى در صورت وجود شرائطى مخصوص دست میدهد . ” [۹]
در روایاتی که از حضرات معصومین (علیهم السلام ) در این باب است نیز بر این مطلب تاکید شده که فرد جادوگر نه می تواند چیزی خلق کند ، نه می تواند مرده ای را زنده کند و نه خلقتی را دگرگون کند به گونه ای که انسانی را به حیوان بدل سازد . با توجه به این روایات هست که علامه این نظر را مطرح می فرمایند که نهایت کار جادوگری همین جدایی انداختن بین زن و شوهراست یا کارهایی نظیر ایجاد بغض و عداوت بین‌ دو دوست، ایجاد محبّت بین دو فرد غریبه و کارهایی از این دست . این نوع سحر در قرآن آمده است و نکته جالب آنجاست که می فرماید این نوع سحر توسط شیاطین به مردم آموزش داده می شد . که این نشان می دهد که سحر یکی از علوم پنهانی بوده که کمتر کسی از آن اطلاع داشته است و شیاطین با دانستن این علوم آن را به افراد وابسته خود جهت کارهای شیطانی آموزش می دادند . به عنوان مثال یکی از علومی که در این مورد است ، همان علم هیپنوتیزم است ، برخی از دانشمندان گفته اند که در بین هیپنوتیزم شده ها افرادی بوده اند که اخبار عجیبی می داده اند حتی به گونه ای که گفته می شود برخی از این افراد از چند صد سال پیش از خود خبر داده اند زمانی که موجودیت نداشته اند . یکی از شیطان پرستان در مورد علم هیپنوتیزم می گوید که این علم از علوم مخفی بوده که خود شیطان به برخی از انسان های شیطان پرست آموزش داده که عده ی زیادی از مردم را به سمت این امور به ظاهر جالب بکشانند که نتیجه این عمل آن شود ، فردی که به این کار می پردازد دچارغفلت از خدا و دین خدا شود . این می تواند نمونه ای از سحر آموزش داده شده توسط شیطان در زمان ما باشد . یکی دیگر از گونه های سحر که یک علم شیطانی مخفی است ، همان چشم زخم است که بوسیله چشمان آدمی صورت می گیرد و با این کار می تواند فردی را بیمار کند . البته در این مورد خرافاتی هم وجود دارد که بیشتر باعث شده این کار محیرالعقول جلوه کند . اگر بخواهیم در مورد چشم زخم ، بحث علمی بکنیم ، باید گفت که به تازگی دانشمندان با تحقیقاتی که صورت داده اند متوجه شده اند که بیشترین تجمع و تمرکز انرژی در انسان ها در چشمانشان است .

 رازهای جادوگری از واقعیت تا خرافه

حال اگر فردی این علم را داشته باشد و بتواند این انرژی را به روشی خاصی متمرکز و تخلیه کند ، با این کار باعث می شود به دلیل تجمع انرژی در قسمتی از بدن فرد مقابل ، آن فرد بدنش دچار اختلال انرژی شود و در نتیجه دچار بیماری شود ، به همین خاطر است که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : (( نوعی از سحر به منزله پزشکى است یعنى همان گونه که پزشکان براى هر مریضى راه علاجى مى یابند جادوگران نیز براى هر صحتى، راهى براى از بین بردن آن مى یابند. )) غالباً مردم عادی چون با علوم خاصی که ساحران توسط شیاطین آموخته اند با خبر نیستند برای همین این کارها را محیرالعقول می دانند . و طبق گفته معصوم (علیه السلام) خود شیطان این علوم را با روش سعی و خطا در طی سالیان زیاد یاد گرفته که برخی از وردها و جمله ها و برخی از مواد ، خواص و ویژگی های منحصر به فرد و عجیبی دارند که می تواند روی موجودات اثر بگذارد . کشف دانشمند ژاپنی که معروف به ” شهادت آب ” است این مطلب را به صورت علمی تایید می کند که هر جمله و سخنی اثر خاصی می تواند داشته باشد و بر روی انسان اثر مثبت یا منفی بگذارد . روایات بسیار زیادی داریم که برای درمان بسیاری از امراض ، دردها و حتی مشکلات ، آیات و دعاهای خاصی را که باید با تعداد مشخصی ادا شوند ، بیان نموده اند که می تواند خیلی از مشکلات را حل و بیماری ها را شفا دهد و بسیاری از این روایات هم فراوان تجربه شده و اثر گذاشته اند . به همین روش شیطان نیز ضدش را استفاده کرده و با استفاده از وردهای خاصی که به تجربه و آزمایش بدست آورده می تواند اثر مخربی بر فرد بگذارند که البته این اوراد زمانی اثر می گذارد که یک انسان پلید و شیطان صفت آنها را ادا کند . این گونه افراد شیطان صفت با استفاده ازسحر و جادو دیگران را سحر می کنند . البته استفاده از اوراد ، اذکار و آیه های کریمه هم شرایط خاصی دارد و مانند دارو نباید خودسرانه فردی به آنها مشغول شود. این صحبتی است از آیت الله کشمیری (اعلی الله مقامه) که بین عرفا و اهل ذکرمعروف بودند به فردی که بیشترین تخصص را در ادعیه ، اوراد و اذکار کریمه دارند ؛ ایشان توصیه می کردند که نباید ندانسته افراد به ذکرهایی که نمی دانند که چه تاثیری دارند مشغول شوند چون می تواند اثر غیر مطلوب بگذارد به عنوان مثال برخی از اذکار برای کمتر شدن تعلق افراد به دنیا است و اگر کسی پیش زمینه این کار را فراهم نکرده باشد و روح خود را آماده نکرده باشد می تواند اثر نامطلوب بگذارد ، که در بین اذکار بهترین ذکری که همیشه توصیه شده ذکر صلوات بر محمد و آل محمد است که بهترین تاثیر دنیوی و اخروی را بر افراد می گذارد . البته منظور از ذکرهای کریمه خاص ، اذکار خاصی هست که برخی از اهل معرفت برای تعالی روحشان به طور مداوم و پیوسته به آن مشغول می شوند که این ذکرها فقط باید توسط اساتید و عرفای اهل معرفت باتوجه به ظرفیت افراد تجویز شود.
در ادامه درباره سحر و جادو، حدیث معتبرى از امام صادق (علیه السلام) در کتاب احتجاج طبرسى وارد شده که بسیار جامع و مفید است بیان می شود . زندیق مصرى در بحثى طولانى که با امام صادق (علیه السلام) داشت، از ایشان پرسید: اصل جادو چیست و چگونه جادوگر مى تواند کارهایى عجیب و غریب انجام دهد؟ امام(علیه السلام) فرمود: سحر بر چند وجه است:
یک نوع آن به منزله پزشکى است یعنى همان گونه که پزشکان براى هر مریضى راه علاجى مى یابند جادوگران نیز براى هر صحتى، راهى براى از بین بردن آن مى یابند.
نوع دوم شعبده و سرعت دست و اعمال فوق عادت است. نوع سوم آن که شیاطین را به خدمت مى گیرند.
زندیقی نزد امام صادق (علیه السلام ) آمد
زندیق گفت: شیاطین جادو را از کجا آموخته اند؟
فرمود: از همان جا که پزشکان پزشکى را مى آموزند، بعضى را به تجربه و بعضى را به علاج.
زندیق گفت: درباره ماجراى هاروت و ماروت… چه مى گویى؟
فرمود: آن ها براى امتحان انسان ها آمده بودند و تسبیحشان این گونه بود که اگر بنى آدم فلان کار و فلان کار را بکنند یا فلان ورد را بخوانند فلان اتفاق روى مى دهد…. به این طریق، مردم انواع سحر را از آن ها فرا گرفتند. پس آن ها به مردم مى گفتند که ما براى امتحان شما آمده ایم. چیزى را که ضرر مى رساند و فایده اى براى شما ندارد از ما فرا نگیرید.
زندیق پرسید: آیا ساحر مى تواند با سحر خود، انسان را به صورت سگى یا الاغى یا مثل این ها درآورد؟
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ساحر عاجزتر از آن است که بتواند خلق خدا را تغییر دهد و… اگر مى توانست هر آینه از خودش پیرى و فقر و مریضى را دور مى کرد… پس بهترین سخن ها درباره سحر آن است که بگوییم: سحر به منزله پزشکى است[۱۰] .

 رازهای جادوگری از واقعیت تا خرافه

ساحری و جادوگری در اسلام حرام است

اما در دین اسلام ، مردم را از آموختن سحر و جادو و مراجعه به افرادی که سحر و جادو می کنند بشدت برحذر داشته و به شدت منع شده و مراجعه به این افراد را کفر و گناه بسیار بزرگ و نابخشودنی دانسته و علما و بزرگان دین بیان نموده اند که سحر و جادو حرام و خلاف شرع است‌.
حضرت علی (علیه السلام) ‌می‌فرمایند : “کسی که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است و رابطه او به کلّی با خدا قطع می‌شود.” [۱۱]
در روایت وارد شده است که زنی خدمت حضرت پیامبر آمد و عرض کرد یا رسول الله همسری دارم که از من بدش می‌آید و من کاری کرده‌ام (سحر و جادو) که او را نسبت به خود مهربان سازم. حضرت پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «وای بر تو دینت را تیره نمودی ، و سه بار فرمود: «ملائکة بزرگوار بر تو لعنت می‌کنند، پس فرمود: «ملائکة آسمان بر تو لعنت می‌فرستند، ملائکة زمین بر تو لعنت می‌فرستند ». [۱۲]
در حدیثی دیگر آمده که عمروبن عبید وارد بر امام صادق(علیه السلام) شد وگفت دوست دارم گناهان کبیره را از روی قرآن بشناسم،امام فرمود«والسحر» از جمله گناهان کبیره«سحر» است چون خداوندمی فرماید«وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمِنَ اشْتَراهُ ما لَهُ فی الآخرﺓ مِن خَلاق» «مسلماً آنان می دانستند هرکس خریدار این متاع باشد در آخرت هیچ نصیبی برای او نخواهد بود» [۱۳]
در حدیثی از پیامبر(صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) آمده است که فرموده اند « ثلاثه لا یدخلون الجنه:مُدمِنُ خمرِِِِِِِِِِِِِِِِِ ومُدمِن سحر وقاطِعُ رَحِم» «سه گروهند که داخل بهشت نمی شوند:کسی که دا ئم مست است،کسی که از سحر استفاده کندوکسی که قطع رحم کرده» . [۱۴]
شهید اول و شهید ثانى (ره) در کتاب هاى دروس و مسالک خود ادعا کرده اند که هر کس سحر و جادو را حلال بداند باید کشته شود.
شیخ انصارى (ره) در کتاب مکاسب گفته است که هر چند ما مطمئن به اجماع علما در این خصوص نیستیم، ولى ادعاى ضرورى دین از چیزهایى است که ما مطمئن به حرمت این عمل مى شویم و علما در همه اعصار بر حرمت جادو و جادوگرى اتفاق داشته اند.

و در برخی روایات دیگر مراجعه به این افراد را به معنی رد تمامی کتب آسمانی ذکر کرده است ، البته به برخی افراد خاص اجازه داده شده است که برای دفع شر سحر از مردم و باطل کردن سحر ساحران ، آن را بیاموزند
کلینى نقل مى کند که عیسى بن شقفى نزد امام صادق (علیه السلام)آمد و عرض کرد: حرفه من سحر بودن و در برابر آن مزد مى گرفته ام و مخارج زندگى ام نیز از همین راه تأمین مى شده است. با همین درآمد حج نیز گزارده ام، ولى اکنون آن را ترک کرده و توبه نموده ام. آیا براى من راه نجاتى هست؟ امام (علیه السلام) فرمودند: عقده سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن. [۱۵]
از این حدیث استفاده مى‏شود که براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل به آن اشکال ندارد.

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: هر حقی از مسحور ضایع شود بر عهده ساحر است. ایشان بشدت از سحر و تعلیم آن بر حذر میداشتند و برای بطلان سحر دعای ضد سحر را پیشنهاد میکردند و فرمودند باید از شرّ سحر وساحری به خداوند متعال پناه برد که همه امور در ید قدرت اوست. [۱۶]

با توجه به این که یهودیان به سحر روی آورده بودند در پایان نظر تورات را ضمن جادوگری بیان می کنیم که سحر وجادوگری از نظر کتب قدیم نیز ناروا وبسیار ناپسند است زیرا درتورات آمده «به صاحبان اجنه توجه مکنید وجادوگران را متفحص نشوید تا(مبادا) از آنها ناپاک شوید وخداوند خدای شما منم» ودر جای دیگر تورات آمده «وکسی که به ساحران وجادوگران توجه می نماید تا آن که از راه زنا پیروی ایشان نماید روی عتاب خود را به سوی او گردانیده او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت» پرواضح است که سحر در شریعت موسوی راه نداشت بلکه شریعت،اشخاصی را که از سحر مشورت طلبی می نمودند به شدید ترین مقامها،قصاص می نمود ولی جالب اینجاست که با وجود این یهود سحر وجادوگری را فرا گرفتند وبرخلاف تورات به آن معتقد شدند واین ماده فاسد در میان قوم یهود داخل گردید قوم به آن معتقد شدند ودر وقت حاجت بدان پناه بردند به همین دلیل قرآن آنها را شدیداً مورد نکوهش قرار داده وآنها را سوداگرنی می شمرد که خود رابه بدترین بهایی فروختند [۱۷]
پس معلوم مى‏شود که سحر واقعیت دارد و نمى‏توان وجود آن را انکار کرد یا به خرافات نسبت داد، چه در گذشته و چه در امروز، هرچند که برخی از کارها که به جادو نسبت می دهند خرافه و افسانه است ، امروزه تعداد بسیار معدود و انگشت شماری این کار را به معنای واقعی آن می کنند که در هر صورت جایگاه بسیار بدی در دوزخ دارند.
(( …و مسلماً میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر میدانستند! )) [۱۸]
(( ولا یُفلِحُ السَاحِرون )) ساحران رستگار نمی شوند [۱۹]

با تشکر از گروه پژوهشگران جوان





تاريخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط گروه پژوهشگران جوان

مقاله ای خواندنی و جذاب درباره انقلاب آمریکا و سلطه بزرگ فراماسونری و جوامع مخفی در این کشور که به بررسی خلاصه وار از این ماجرا خواهیم پرداخت که امیدواریم مورد توجه قرار بگیرد …

چگونه ایالات متحده توسط فراماسون ها تاسیس شد
فراماسونری در امریکا بیش از دویست سال قدمت ندارد،با وجودی که فراماسونری امریکا به وسیله ماسونهای انگلیسی در این کشور رواج یافت مع الوصف نخستین ضربه ای که به انگلستان وارد شد به وسیله ماسون های امریکایی و لژ فراماسونری شهر بوستن بود . در قرن هیجدهم شهر بوستن امریکا مهمترین نقطه ای بود که در آنجا اختلافات سیاسی و اجتماعی به حد اعلی رسیده بود. روشنفکران و فرهنگیان و همه طبقات مردم شهر ار تعدی مامورین انگلیسی به ستوه آمده بودند.
بازرگانان امریکایی برای رهایی از چنگال گمرک چیهای انگلیسی و روحانیون برای جلوگیری از سلطه کلیسای انگلیکان و توده مردم و ساکنان بندر برای بیرون راندن سربازان قرمز پوش و تحصیلکردگان و ملاحان متفرعن انگلیسی همه یکدل و آماده بودند.
کانون جنبش و انقلاب ضد انگلیسی اعضای لژ فراماسونری (سنت آندره) بودند . در سال ۱۷۶۹ لژ مزبور از طرف گراند لژ ادیمبورگ بعنوان (محفل بزرگ ولایتی)شناخته شد و امید مستعمره چیان انگلیسی واقع گردید . رئیس لژ جراح معروف (ژوزف اوارن) دوست صمیمی فرانکلین بود .
جلسات لژ در کافه اژدهای سبز تشکیل می شد . در این محل اعضا لژ اهالی بندر و همه مردم به انگلیس لعنت می فرستاند و آنها را نفرین می کردند . و انگلیسی های طماع بر روی واردات چای از هندوستان عوارض سنگینی وضع کرده بودند .

پشت پرده سلطه فراماسونری در آمریکا

وضع عوارض مزبور همه مردم را علیه آنها برانگیخت و متحد کرد نتیجه این اتحاد در روز پنجشنبه ۱۶ دسامبر در لژ فراماسونری سنت اندره که در کافه اژدهای سبز تشکیل شده بود ظاهر گردید .
امروز در حالیکه اعضا محفل ماسونی با یکدیگر بحث و گفتگو می کردند یک عده سرخپوست مسلح با جنجال و هیاهو از کافه خارج خود را بروی کشتی نجارتی انگلیس حامل صندوقهای چای رسانیدند و در ظرف چند دقیقه ۳۴۲ صندوق چای را به دریا ریختند . حمله برق آسای سرخ پوستان پلیس انگلیسی بوستن را غافلگیر کرد و دولت انگلیس به تلافی عمل مهاجمین دست به واکنش شدیدی زد .ولی این واقعه که بعدها (روزچای) نامیده شد مقدمه انقلاب در سراسر امریکا گردید .فراماسونهایی که آتش به باروت افکنده بودند در همه جا انقلاب ضد انگلیسی را دامن می زدند . نویسنده کتاب فراموشخانه و انقلابهای قرن هیجدهم می نویسد:روز چای از اولین روزهای بزرگ انقلاب امریکاست و یک روز ماسونی به شمار می رود . زیرا فراموشخانه امریکا نمی تواند خود را از این افتخار بر کنار بداند که آتش به باروت نهاد.

روز چای در امریکا در تاریخ این سرزمین مقام بزرگی دارد .مرکز فراماسونری امریکا با فراماسونهای فرانسه ، ایتالیا و حتی فراماسونری انگلستان تماس گرفت و از آنها کمک خواست.از فرانسه و ایتالیا عده زیادی از فراماسون ها داوطلب شدند که به امریکا بروند و در آنجا با قوای انگلستان بجنگند . ژنرال هایی که از فرانسه برای کمک به استقلال طلبان امریکا رفتند امروز نامشان در محافل ماسونی امریکا ضبط است . ژنرال لافایت ، گراس و نوآی که هر سه از فراماسونهای معروف فرانسه بودن از آن جمله هستند .

پشت پرده سلطه فراماسونری در آمریکا

ماری ژوزف لافایت (۱۷۵۷-۱۸۳۴) ، سیاست‌مدار و ژنرال فرانسوی بود که فعالانه در هر دو انقلاب فرانسه و آمریکا شرکت کرد ، این فرد به حدی قدرتمند بود توانست در این دو انقلاب نقش کلیدی را ایفا کند.

در خود امریکا تمام رجال سیاسی معروف و همه ژنرال های برجسته ارتش استقلال طلب فراماسون بودند . تاریخ امریکا ، رژه فراماسون ها را در روز ۲۷ دسامبر ۱۷۷۸ فراموش نمی کند .در این روز گروهی انبوه از فراماسون های امریکا در حالیکه جورج واشنگتن مرد سیاسی معروف امریکا با پیش بند چرمی فراماسونری (اپرون) پیشاپیش آنها حرکت می کرد رژه رفتند.این رژه به مناسبت استقلال شهر فیلادلفی بود.بعضی از جمله های اعلامیه استقلال امریکا از اساسنامه فراماسونری امریکا گرفته شده و اکثر آنهایی که آنرا تدوین و امضا کرده اند فراماسون بودند.


پشت پرده سلطه فراماسونری در آمریکا

رژه فراماسون ها به مناسبت استقلال شهر فیلادلفی امریکا ۲۷ دسامبر ۱۷۷۸

پس از خاتمه جنگهای استقلال طلبانه امریکا محافل فراماسونری نیز بلافاصله ادعای استقلال کرده سیادت گراند لژ انگلستان را از مقررات خود حذف کردند . این محافل پس از چند سال همگی در سازمانی بنام محفل اعظم ایالتی جمع شدند و استقلال خود را اعلام نمودند . هم اکنون تقریبا در امریکا ۴۹ گراندلژ و ۱۶۴۱۵ محفل فراماسونری فعالیت می کنند . عده ایی از لژ های ماسونی در امریکا تابع گراند لژ اسکاتلند و عده ایی تابع لژ یورک می باشند . رهبران حزب دموکرات امریکا بیشتر در لژ اسکاتلند عضویت دارند و اعضای حزب جمهوری خواه بیشتر در لژهای مستقل امریکایی فعالیت دارند .

پشت پرده سلطه فراماسونری در آمریکا

نبرد لکزینگتون

انگلیسی‌ها در جنگ با امریکایی ها حوالی لکزینگتون یک سوم نیروهای خود رااز دست دادند و در ۱۰ مه دژ دیگر انگلیسی را در کنار دریاچه شامپلین تصرف کردند.با این پیروزی‌ها در ماه‌های ژولای و ژوئن ۱۶ هزار داوطلب به ماساچوست رسیدند و ۱۰۰۰ انگلیسی را در نبردی سخت به هلاکت رساندند. در ژولای ۱۷۷۶ انگلیسی‌ها از بوستون بیرون رانده شدند و مردانی چون توماس جفرسن، جان آدامز، ورجر شرمن، رابرت استون و بنیامین فرانکلین اعلامیه استقلال آمریکا را نوشتند و پرچمی با ۱۳ ستاره و خط که نمایانگر ۱۳ ایالت بود، عرضه داشتند ( البته در این که انتخاب عدد ۱۳ از نمادگرایی هایشان بوده یا نه مجبوریم در اینباره اظهار نظر نکنیم و تصمیم گیری را به پای خود خواننده قرار دهیم ) .

روسای جمهور فراماسون امریکا
در امریکا از ۴۱ رئیس جمهور ی امریکا ۱۷ نفر آنها از سال ۱۷۹۹ تا ۲۰۱۰ عضو لژهای ماسونی بودند . از این عده ۴ نفرشان عضو لژ اوهایو سه نفر عضو لژ تنسی ۲ نفر عضو لژ نیویورک و بقیه از لژهای واشنگتن ، پاناما ، میسوری ، تکزاس و ویرجینیا بودند.در سالنامه های ۱۹۶۵-۱۹۶۴ ماسونی (مرکز برادران ماسونیک )اسامی پانزده رییس جمهور عضو لژهای ماسونی به ترتیب زیر نوشته شده است:

  1. جرج واشنگتن
  2. بنیامین فرانکلین
  3. جمیز منرئو
  4. اندروجاکسون
  5. جمیز کنوکس بلوک
  6. جمیز بوکان
  7. اندریو جانسون
  8. جمیز ابراهام گارفیلد
  9. ویلیام مک کینلی
  10. تئودور روزولت
  11. هاری تورمن
  12. لیندن جانسون

در دوره های بعد به این فهرست نیز رونالد ریگان و جورج بوش پدر و پسر و باراک اوباما نیز اضافه شد !

پشت پرده سلطه فراماسونری در آمریکا

جورج واشنگتن استاد اعظم فراماسون و رهبر استقلال امریکا و اولین رییس جمهور آن کشور در لباس ماسونی

جورج واشنگتن:
نخستین رئیس جمهور فراماسون امریکا می باشد که در سال ۱۷۳۲ متولد شد و در سال ۱۷۹۹ از دنیا رفت . او از سال ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۷ رییس جمهور امریکا بود و نخستین گراند مَستر آمریکایی نیز می باشد . او در لژ فراماسون الکساندریا که بعدها بنام الکساندریا واشنگتن نمره ۲۲ تغییر نام داد فعالیت می کرده و عضو بوده است .

گواهینامه ماسونی مونروئو
جمیز مونروئو پنجمین رییس جمهور فراماسون امریکا می باشد . او در سال ۱۷۵۸ متولد و در سال ۱۸۳۱ وفات کرده است . او در بین سال های ۱۸۱۷ تا ۱۸۳۱ رییس جمهور بوده و در از لژ ماسونی ویلیام برج نمره ۶ ایالت امریکا عضویت داشته است .

پشت پرده سلطه فراماسونری در آمریکا

جمیز کنوکس پولک
یازدهمین رئیس جمهور امریکا ۱۸۴۹- ۱۷۹۵ در لژ فراماسونری کلمبیا تنسی عضو بوده است
جمیز بوشانان
پانزدهیمن رئیس جمهور امریکا ۱۷۹۱- ۱۸۶۸ عضو لژ مستر پنا شماره ۳
اندرو جانسون
هفدهمین رئیس جمهور امریکا ۱۸۰۸ -۱۸۵۷ عضو لژ شماره تنسی فراماسونری بود
جمیز ابراهام گارفیلد
بیستمین رئیس جمهور امریکا که در لژ شماره ۳۰ اوهایو عضو بوده است
تئودور روزولت
بیست و ششمین رئیس جمهور امریکا و نهمین رییس جمهور فراماسون در لژ کانتون شماره ۶۰ اوهایو می باشد
فرانکلین روزولت
سی و دومین رییس جمهور امریکا عضو لژ شماره ۴ نیویورک
هاری تورمن
سی و سومین رییس جمهور گراند ماستر لژمیسوری
لیندن جانسون
سی و ششمین رییس جمهوری فراماسون امریکا که در لژ شماره ۵۶۱ تکزاس عضویت داشته است .
ایالات متحده از مهمترین پایگاههای جنبش های فراماسونری جهانی است و میراث دار انگلستان در این وادی می باشد که تمام امکانات خود را در جهت ایجاد نظم نوین جهانی قرار داده است همان نظمی که پس از امپراطوری بریتانیا به ارث برد و با ابزارهای مدرن سعی در اشاعه و گسترش آن می باشد و دنیا را برای ظهور شربزرگ یعنی دجال آخر الزمان آماده می کنند.

دوستان و عزیزان در آخر به این نکته دقت کنند که شاید در این مقاله مخالفت امریکایی ها با انگلستان را نشان داده است اما بر این باور باشید و شکی نداشته باشید که هدف این لژها و جوامع مخفی چه در انگلستان چه در امریکا و چه در هرجای دنیا یک چیز است و آن برپایی زمینه سازی برای ظهور آن فتنه ای که پیامبر ۱۴۰۰ پیش آن را “دجال” نام برد.شاید اندکی اختلاف بین سران این جوامع باشد اما تلاش همه انها راهی برای تداعی ارض موعود در آمریکا بود به طوری که حتی کریستف کلمپ هم بعد از فتح قاره آمریکا انجا را به نوعی ارض موعود نام گذاری میکند ، که این نشان از خباثت این جوامع و تفکرشان نسبت به ادیان و شریعت است…

با تشکر از گروه پژوهشگران جوان





تاريخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط گروه پژوهشگران جوان

ابوالهل نشان انتظار برای ظهور دجال

آیاانتظار ظهور دجال در تمدن های باستانی وجود داشته است ؟ در این مطلب فوق العاده جالب و راز آلود درباره مجسمه ابوالهول و ارتباط آن با انتظار برای ظهور دجال که شاید پرده از یکی دیگر از اسرار مصر باستان بردارد خواهیم پرداخت . . .

 

بنای عظیم ابوالهل که به مدت ۴۵ قرن در منطقه گیزا رخ نمایی می‌کند قدیمی‌ترین و بزرگترین مجسمه دست ساز بشری است که با شکلی عجیب همچنان محل حیرت بسیاری از باستان‌شناسان و بازدید کنندگان قرار دارد.این مجسمه نیمی انسان و نیمی شیر که سری به اندازه کاخ سفید داشته و امتداد بدن آن بزرگی مساحت یک زمین فوتبال را تشکیل می‌دهد که نظریه‌های مختلفی از علت ساخت خود را برای بسیاری از باستان‌شناسان به وجود آورده است. . .

اما مطلب اصلی : با توجه به کشفیات باستان شناسی در مورد خدایان ملل بین النهرینی و مصر و امریکای لاتین و یونان وروم ما با آثار بسیاری از این موجود برمی خوریم که در ملل های مختلف با نام های متفاوت شناسایی گردیده است از جمله :مردوخ , را , شمس , هروس و غیره که نکته اشتراک همه آنها چشم جهان بین و ارابه پرنده آن است و همه تمدن ها آن را خدای خورشید نام نهاده اند که وعده بازگشت به زمین پس از زیاد شدن ظلم و جور را داده است.

ابوالهل نشان انتظار برای ظهور دجال

وین ، هرشل نویسنده ای در زمینه نجوم و باستان کتاب و عقایدش را در سال ۲۰۰۲ میلادی منتشر ساخت ، او رموز ممنوعه و مخفی ابوالهل اسرارآمیز مصر را پیدا کرده است. تئوریهای موجود تا این تاریخ بیان می کنند که تاریخچه ابوالهل نشانگر ستارگان صورت فلکی شیر است . اگر چه آنها به طور قاطع و مطمئن نمی توانند توضیح دهند که چرا معماران باستانی این صورت فلکی را برای معابدشان انتخاب کرده اند.ولی محققین دیگری که در زمینه کتیبه های سومر و بابل تحقیق کرده اند به این نکته اشاره دارند که شیر و مار و انسانهای نیمه حیوان و نیمه انسان در حقیقت نمادی از جنی ها و اینگونه بناهای تاریخی معابد و زیارتگاههایی بوده است که انسانها برای پرستش جن بر پاکرده بودند . وین هرشل ، کاشف تمدنهای باستانی در هفده سال گذشته ، تئوری کاملاً جدیدی را ارائه و پیشنهاد نموده است . در کتابش ،” اسناد (تاریخچه) مخفی ” به برشمردن و ترکیب (حقایقی ) میپردازد تا ثابت کند ابوالهل کلیدی برای فاش نمودن رموز مخفی در یک نقشه بزرگ و یکپارچه ستارگان ۵۰ هرم است. همانطور که گفته شد علم نجوم از علمی است که در حیطه کاری روحانیون معابد بود و این خادمین از طریق ستاره شناسی به طالع بینی و پیشگویی می پرداختند . اسامی کلیه این صور فلکی از اسامی جنی ها که نماد خدایان آنها بوده اند گرفته شده بود !!
حال اینجا مسائلی حیاتی در دلایل نظریه مطرح می گردد . به نظر می رسد جهت نگاه ابوالهل هر شب بر روی طلوع ستاره ای (متفاوت) ثابت می گردد (نه تنها طلوع خورشید). سپس در یک لحظه منحصر به فرد در آسمان شب ، ابوالهل به تصویر آینة خود کاملاً در سمت راست در وضعیت صور فلکی شیر ، نگاه می کند . اینجاست که ابوالهل دقیقاً فریاد بر می آورد که همه هرمها در مصر سفلی بیانگر حلقه ای از کهکشانهای مجاور زمین بوده و راز نقشة ستارگان نیز اینجا زیر پاهای صور فلکی است.

ابوالهل نشان انتظار برای ظهور دجال

اما درآنجا بیش از یک راز درباره ابوالهل وجود دارد که به ما می گوید هر یک از اهرام موقعیت کهکشانهای متفاوت را ایجاد می کند . حال آنکه آن خود کلیدی برای افشای راز اهرام است . این نشانگر جایی است که محقق شروع به گشادن اسرار نقشة ستارگان می کند. محقق مصرانه پیگیر ستارگان و جهت قرارگیری آنها در کمربند شکارچی است و به همان نقطه عطف کیهانی در آنچه به نظر می رسد ستاره نهایی است ، میرسد .

به عقیده هرشل همه اهرام در مصر سفلی بیانگر ستارگانی است که هر یک الهام بخش از قدیمی ترین خدایان شناخته شده اند . راز هرمس تری مجیستوس خدای بازرگانی و سخنوری که ادعا می کند« مصر تصویری از بهشت است و همه کیهان در اینجا سکنی گزیده اند ».

هرشل متعاقباً آزمایشی را به انجام رساند تا اثبات کند همه اهرام در مصر سفلی نمانیده ستارگان هستند. او یک صفحه شفاف ترنسپارنت را از موقعیت ستارگان بر روی بر روی نقشه اهرام قرار داد؛ نتیجه نفس گیر بود. همه ستارگان درخشان در صور فلکی شناخته شده در یک دایره ۳۶۰ درجه کامل در طول راه شیری بودند که در اطراف زمین قرار داشتند. همه ستارگان درخشان ، بر اهرام روی زمین منطبق بودند !! نقشه ستارگان با درخشان ترین ستاره در آسمان شب آغاز می شد . سیروس … که برای شروع با این ستاره می توان گفت منطقی است … و یک ستاره که با دیگر ۴۹ ستاره در نقشه ستارگان متفاوت است . این ستاره منحصر به فرد دقیقاً در مرکز اهرام قرار دارد .. آیا این ستاره « x » نقطه ای(مساله ای) به خصوص را نشان می دهد ؟ دوباره منطق انسانی نظریه پردازی خواهد نمود . . .
. در این تصویر ؛ نقشه ستارگان ۵۰ هرم هرشل در میان دایره ۳۶۰ درجه و درخشان ترین ستارگان در طول راه شیری . ابوالهل طلوع ستاره « را » در شرق را می نگرد . . .

ابوالهل نشان انتظار برای ظهور دجال

ستاره ( را ) همان ستاره دجال است مصری های باستان با این اسم دجال را پرستش می کردند ابوالهول نمادی از انتظار برای ظهور دجال است و خود معرف تمدنی است که روزگاری توسط پرستش کنندگان دجال به وجود آمده است . سردمداران جهانی بی جهت نیست که شروع تمدن کنونی خود را از تمدن مصر محاسبه می کنند چون همه خود را از منتظران دجال و زمینه چین ظهور او می دانند.

با تشکر از گروه پژوهشگران جوان





تاريخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط گروه پژوهشگران جوان
آخرین مطالب