ه) یهودیان و مسیحیان فرزندان خدایند
«یهود و نصارى گفتند که ما پسران و دوستان خدا هستیم» (مائده: ۱۸). با توجه به اینکه «پسران و دوستان» بر هم عطف شدهاند، معلوم میشود که پسربودنْ تشریفى است و نه واقعى.[۵۱] بنابراین سخن یهودیان به این معناست که ما موقعیت ویژهاى نزد خدا داریم. صاحب تفسیر مجمع البیان از ابنعباس نقل مىکند که جماعتى از اهل کتاب نزد پیامبر آمده و او آنان را از غضب خدا ترسانید. آنان گفتند ما فرزندان و دوستان خدا هستیم ما را از غضب خدا مترسان؛ چون غضب پدر نسبت به فرزند زود فرو مىنشیند.[۵۲]
هرچند مقصودِ یهودیان پسربودن تشریفى است و نه واقعى، اما آیه همین ادعا را نیز رد میکند و چند نکته را بیان مىکند: اولاً شما رابطهاى خاص و جایگاهى خاص نزد خدا ندارید. نشانة این امر آن است که شما بارها گناه کردهاید و خدا شما را مجازات کرده است.[۵۳] و ثانیاً شما نیز در زمرة انسانهایى هستید که خدا خلق کرده است، پس رابطة خدا با شما رابطة خالق و مخلوق است نه پدر و فرزند و حتى به صورت تشریفى هم نباید خود را پسر خدا بخوانید.[۵۴] ثالثاً خدا مالک همه چیز است پس رابطة خدا با شما رابطة مالک و مملوک است نه پدر و فرزندى.[۵۵] و رابعاً شما و همة انسانها برابر هستید و رابطة شما با رابطة دیگران فرقى ندارد و خدا هر کس را بخواهد مىبخشد و هر کس را بخواهد عذاب مىکند.
آیا واقعاً یهودیان و مسیحیان خود را به این معنا پسر خدا مىدانستهاند که جایگاه ویژهاى براى خود نزد خداوند قائل باشند؟ پاسخ مثبت است. فقرات متعددى از عهد قدیم مدعی است که قوم اسرائیل فرزندان خدا هستند و موقعیت ویژهاى نزد خدا دارند: «شما فرزندان خداوند خداى خود هستید» (سفر تثنیه، ۱۴: ۱). «من پدر اسرائیل هستم» (ارمیا، ۳۱: ۹). «به فرعون بگو خداوند چنین مىگوید: اسرائیل پسر من و نخستزادة من است و به تو مىگویم پسر مرا رها کن تا مرا عبادت نماید» (سفر خروج، ۴: ۱ـ۲). «شما پسران یهوه خداى خود هستید… زیرا تو براى یهوه خدایت قوم مقدس هستى و خداوند تو را براى خود برگزیده است تا از جمیع امتهایى که بر روى زمیناند به جهت او قوم خاص باشى» (سفر تثنیه، ۴: ۱ـ۲).
نویسندهاى غربى مىگوید با اینکه در عهد قدیم خدا دهها بار پدر خوانده شده است، اما در عمدة این موارد این قوم اسرائیل است که فرزند خاص خداست و تنها تعداد اندکى از موارد ابهام دارند.[۵۶] نویسندهاى یهودى تلاش مىکند که نشان دهد بر اساس تلمود خدا تنها پدر قوم اسرائیل نیست و ابوت او عمومیت دارد؛ اما همین نویسنده معترف است که کاربرد ابوت و بنوت در تلمود عمدتاً نسبت به قوم اسرائیل است و همچنین فرزندبودن قوم اسرائیل یک فرزندبودن ویژه است.[۵۷]
به هر حال همانطور که از فقرات نقلشده آشکار است، یهودیان مدعیاند که قوم اسرائیل فرزند خاص خداست و رابطهاى خاص و ویژه با خدا دارد. پسربودن این قوم به این معناست که این قوم از میان اقوام دیگر برگزیده شده است و…
پس اینکه قرآن مجید به یهودیان نسبت مىدهد که آنان خود را فرزند خدا مىدانند به این معنا که رابطهاى خاص و ویژه بین آنان و خدا برقرار است، رابطهاى که باعث مىشود خدا در مجازات گناهان نیز بین آنان و دیگران فرق بگذارد، در متون مقدس یهودى نیز یافت مىشود. در تلمود آمده است که بنىاسرائیل حتى اگر گنهکار هم باشند باز هم فرزند خدا هستند.[۵۸]
در آیه نام مسیحیان هم بهعنوان کسانى که خود را فرزندان خدا به حساب مىآوردند و براى خود موقعیت ویژهاى قائل بودند آمده است. از بخشى از عهد جدید ــ که مسیحیان اعتقاداتشان را از آن گرفتهاند ــ برمىآید انسانى که به مسیح ایمان مىآورد به مقام فرزندى خدا، که با گناه آدم آن را از دست داده بود، نایل مىآید. انسانْ با ایمان به مسیح عضو خانوادة خدا مىشود و دیگر نباید از روى ترس مانند غلامان فرمانبردارى کند، بلکه او فرزند خدا و وارث اوست. البته مسیح خود پسر واقعى و یگانة خداست و ایمان به او به این معناست که انسان بپذیرد مسیح فرزند یگانة خداست. پس کسانى که ایمان مىآورند که مسیح پسر یگانة خداست، به مقام فرزندى خدا نایل مىآیند.[۵۹]
و) خداى فقیر دستبسته
همانطور که گذشت در آیهاى از قرآن مجید آمده است که خداوند سخن کسانى را که گفتند خداوند فقیر است و ما غنى، شنید (آلعمران: ۱۸۱). در آیه سخن صریحى دربارة گوینده این سخن نیست، اما از آنجا که در ادامة آیه قتل انبیا را نیز به آنان نسبت مىدهد معلوم مىشود که گوینده یهودیان بودهاند. بحث دربارة این آیه از دو جهت آسانتر است. یکى اینکه ابتداى آیه مىگوید «خدا شنید» و این نشان مىدهد که این سخن در زمان خود پیامبر گفته شده است. دوم اینکه گویندة این سخن «کسانى» هستند و نه کل یهود؛ پس همین که کسانى این قول را گفته باشند کافى است. مفسران مىگویند زمانی که آیة «من ذا الذى یقرض الله قرضاً حسناً» (بقره: ۲۴۵؛ الحدید: ۱۱) نازل شد برخى از یهودیان به استهزا گفتند معلوم مىشود که خدا فقیر است که قرض مىخواهد و نیز در قولى دیگر آمده است که ابوبکر از طرف پیامبر نزد یهودیان رفته، آنان را تشویق به دادن زکات و مال در راه خدا کرد و گفت به خدا قرض بدهید. سران یهود گفتند معلوم مىشود که خدا فقیر است و ما غنى هستیم که از ما قرض مىخواهد و به این وسیله عوام را نیز فریب دادند.[۶۰] از آیه برمىآید که یهودیان زمان پیامبر، یا برخى از آنان، چنین سخنى را گفتهاند. مسلماً قرآن این گفته را به یهودیت نسبت نداده است.
در آیهاى دیگر آمده است که یهودیان گفتند دست خدا بسته است (مائده: ۶۴). همانطور که مفسران گفتهاند و از دنبالة آیه هم روشن است، بستهبودن دست کنایه از بخل است و بازبودن آن کنایه از جود و سخاوت؛ چراکه در دنبالة آیه آمده است «هرگونه بخواهد مىبخشد». مفسران مىگویند که یهودیان زمان پیامبر این سخن را گفتند. پس منظور از «الیهود» همان یهودیان مدینه است. یک قول این است که چون مؤمنان به پیامبر بسیار فقیر بودند یهودیان به کنایه مىگفتند که خدا بخیل است یعنى به مؤمنان نمىبخشد. قول دیگر این است که یهودیان که ابتدا وضع اقتصادى خوبى داشتند پس از اینکه ایمان نیاوردند به فقر مبتلا شده، این سخن را گفتند.[۶۱] به هر حال بنابر هر دو قول یهودیان مدینه گویندة این سخن هستند. اینکه سخنى اینگونه را مثلاً یکى گفته باشد و بعد بین یهودیان مدینه شیوع پیدا کرده باشد امرى است که وقوع آن بسیار محتمل است. به هر حال این انتساب به یهودیان و آن هم یهودیان یک منطقة خاص است و نه یهودیت؛ زیرا مقصود قرآن از «الیهود» همان یهودیان مدینه است نه عموم یهودیان.
ز) انحرافات یهودیان از خداشناسى در عهد قدیم
تمام مواردى که قرآن مجید به خداشناسى یهود و مسائل مربوط به آن اشکال مىکند، در واقع اشکال به یهودیان است و نه یهودیت. عبارت قرآن این است که «یهودیان گفتند…» و عبارتهایى شبیه این. اما سخن این بود که آیا عجیب نیست که یهودیان یا اکثریت آنان زمانى سخنى دربارة خدا گفته باشند که با خداشناسى یهودیت ناسازگار باشد؟ پاسخ این است که چنین چیزى هرگز عجیب نیست و عهد قدیم نشان مىدهد که این قضیه بارها رخ داده است. در اینجا مواردى را تنها از دو کتاب اشعیاى نبى و ارمیاى نبى، که با مرورى گذرا بر بخشهایى از آنها به چشم آمد، نقل مىکنیم:
اى آسمان و زمین، به آنچه خداوند مىفرماید گوش کنید: «فرزندانى که بزرگ کردهام بر ضد من برخاستهاند. گاو مالک خود را و الاغ صاحب خویش را مىشناسد، اما قوم اسرائیل شعور ندارد و خداى خود را نمىشناسد… واى بر شما مردم شرور و فاسد که از خداوند مقدس بنىاسرائیل رو گردانده و او را ترک گفتهاید… آیا به اندازة کافى مجازات نشدهاید (اشعیا، ۱: ۲ـ۵).
اسرائیل از… بتهایى که به دست انسان ساخته شده، پر گشته است. مردم اسرائیل بتها را پرستش مىکنند و کوچک و بزرگ جلوی آنها زانو مىزنند (اشعیا، ۲: ۷ـ۸). چرا هنگامى که به نجاتتان آمدم مرا نپذیرفتید؟ چرا هنگامى که صدایتان کردم پاسخ ندادید؟ آیا فکر مىکنید من قدرت ندارم شما را آزاد کنم؟ با یک اشاره دریا را خشک مىسازم و… (اشعیا، ۵۰: ۲).
اى مردم فکر نکنید که خداوند ضعیف شده و دیگر نمىتواند شما را نجات دهد. گوش او سنگین نیست؛ او دعاهاى شما را مىشنود. اما گناهان شما باعث شده او با شما قطع رابطه کند و دعاهاى شما را جواب ندهد (اشعیا، ۵۹: ۱ـ۲).
قوم خاص خودم که تمام مدت آغوشم براى پذیرفتن آنان باز بوده است، نسبت به من یاغى شدهاند و به راههاى کج خود مىروند… در قربانگاههاى باغهایشان به بتهاى خویش قربانى تقدیم مىکنند و براى آنها بخور مىسوزانند. شبها به قبرستانهاى داخل غارها مىروند تا ارواح مردگان را پرستش کنند (اشعیا، ۶۵: ۲ـ۴).
اى قوم اسرائیل، چرا پدران شما از من دل کندند؟ چه کوتاهى در حق ایشان کردم که از من رو برگرداندند و دچار حماقت شده، به بتپرستى رو آوردند؟ گویا فراموشکردند این من بودم که ایشان را از مصر نجات داد… (ارمیا، ۲:۴ـ۶).
مىبینى اسرائیل خیانتکار چه مىکند؟ مثل یک زن هرزه که در هر فرصتى خود را در اختیار مردان دیگر قرار مىدهد، اسرائیل هم روى هر تپه و زیر هر درخت سبز بت مىپرستد… یهودا… نیز مرا ترک کرده تن به روسپىگرى داده و به سوى بتهاى سنگى و چوبى رفته است… (ارمیا، ۳: ۶ـ۸).
خداوند مىفرماید: «مردم اسرائیل و مردم یهودا به من خیانت بزرگى کردهاند؛ ایشان مرا انکار کرده و گفتهاند: خدا با ما کارى ندارد! هیچ بلایى بر سر ما نخواهد آمد… انبیا همه طبلهاى تو خالى هستند و کلام خدا در دهان هیچ یک از ایشان نیست؛ بلایى که ما را از آن مىترسانند، بر سر خودشان خواهد آمد!» (ارمیا، ۵: ۱۱ـ۱۳).
آیا قوم من از بتپرستى شرمندهاند؟ نه، ایشان هرگز احساس شرم و حیا نمىکنند! از این رو من ایشان را مجازات مىکنم و… (ارمیا، ۶: ۱۵)
پس تو اى ارمیا، دیگر براى این قوم دعاى خیر نکن… مگر نمىبینى در تمام شهرهاى یهودا و در کوچههای اورشلیم چه مىکنند؟ ببین چطور بچهها هیزم جمع مىکنند، پدرها آتش مىافروزند، زنها خمیر درست مىکنند تا براى بت «ملکه آسمان» گردههاى نان بپزند و براى سایر خدایانشان هدایاى نوشیدنى تقدیم کنند… (ارمیا، ۷: ۱۶ـ۱۸).
اینها صرفاً نمونههایى بود که مشابه آنها در عهد قدیم بسیار زیاد است. با مطالعة آنها فهم نسبتهایى که قرآن به یهودیان میدهد آسانتر مىشود. مفسران تلاش مىکنند که بگویند چگونه قرآن مجید عمل یا سخنى را به کل یهودیان نسبت مىدهد؟ اما خود عهد قدیم امورى مشابه یا بدتر را بهراحتى به کل قوم اسرائیل نسبت داده است.
پایان قسمت سوم و آخر- با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
نظرات شما عزیزان: