با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
از زمان تکميل ساختمان پارلمان اروپا در ۱۴ دسامبر ۱۹۹۹ ٬ سبک معماري اين سازه موجب تعجب بسياري گرديد و سوالاتي را در اين زمينه بوجود آورد. برج اصلي که ساختمان “لوييس وايس” نام دارد٬ داراي نمايي ويژه و مدرن است .اما چرا اين ساختمان نيمه کاره به نظر مي رسد؟
مدافعان اظهار مي کنند که اين موضوع “ماهيت ناتمام اروپا” را منعکس مي کند . با اين وجود برخي تحقيقات حاکي از نمادگرايي تاريک و عميق بکار رفته در اين ساختمان است. با افشاي منشا حقيقي تفکري که در پس ساختمان لوييس وايس قرار دارد ٬ باورهاي سري و رمز گونه ي برگزیدگان ذي نفوذ در طبقه ي حاکم ٬ جاه طلبي هاي شيطاني آنها و تفسير ويژه اي که از متون کهن کتاب مقدس ارائه مي دهند ٬ بيشتر نمايان مي شود.
در ادامه ٬ ما مستقيما به اين سمت هدايت مي شويم که مقصود از سبک خاص معماري بکار رفته در ساختمان لوييس وايس٬ ايجاد شباهت با تابلو ي نقاشي “برج بابل” ٬ اثر پيتر بروگل- سال ۱۵۶۳م. ٬ مي باشد. نقل است که برج بابل هرگز کامل نشد. بنابراين ٬ پارلمان ملل متحد اساسا ادامه دهنده ي کار ناتمام حاکمي ستمگر و بدنام به نام نمرود است که در صدد ساخت برج بابل براي مقابله با خداوند بود . به نظر شما آيا اين مبدا الهام بخش خوبي براي يک “سازمان دموکراتيک” به شمار مي رود؟
نمرود و برج بابل
داستان نمرود و برج بابل در بسياري از متون تمدن هاي کهن از جمله کتب عبري٬ اسلامي٬ يوناني و کابالا آمده است . گفته شده که نمرود بنيانگذار و پادشاه اولين امپراطوري ٬ پس از فروکش کردن طوفان نوح بود . قلمرو حکومت وي شامل شهرهاي بابل٬ ورکاء ٬ اکاد و کالنه (بخشهايي از عراق وسوريه ي کنوني) مي شد. او پادشاهي مستبد و ستمگر بود که در صدد حذف کامل اعتقادات مذهبي برآمد.
اکنون اين نمرود بود که آنان را براي چنين مواجهه و اهانتي به خداوند برانگيخت. او فرزند زاده ي هام٬ پسر نوح٬ مردي جسور و داراي بازواني نيرومند بود. وي ايشان را بر آن داشت تا عنايت چنين ويژگي هائي را به خداوند نسبت ندهند٬ چنانکه گوئي کسب آنها کاملا به سبب توانائيهاي خود او بوده است. آنان خوشبخت بودند٬ اما مي بايست باور داشته باشند که تنها٬ شجاعت آنها اين شادي را برايشان به ارمغان آورده است. او تدريجا به شيوه ي حکومتي استبدادي روي آورد٬ و براي بازداشتن مردم از تقواي الهي راهي جز وابسته کردن ايشان به قدرت خود نمي ديد ... حال انبوه مردم آماده ي پيروي از اراده ي نمرود شدند .در اين زمان اطاعت از خداوند نوعي بزدلي به شمار مي آمد.
بنابر توصيفات کتاب مقدس ٬ بابل شهري بود که مردم آن به يک زبان واحد سخن مي گفتند و همگي از شرق به آنجا مهاجرت کرده بودند . آنجا زادگاه نمرود بود . او تصميم گرفت تا برجي بسيار بلند را در آن شهر بنا کند. “آنقدر بلند که نوک آن در آسمانها باشد ”. البته آن برج مکاني براي نيايش و پرستش خداوند نبود بلکه مايه ي افتخار مردي به شمار مي رفت که انگيزه ي کسب شهرت داشت . در نسخه ي ديگري از داستان که در کتاب مقدس يهود آمده ٬ جملات زير از زبان سازندگان برج اضافه شده است:
خداوند چنين حقي ندارد که دنياي بالاتر را براي خود انتخاب کرده و جهان پائين را به ما واگذارد. بنابراين٬ ما براي خود برجي ساخته و بر فراز آن بتي با شمشيري در دست قرار مي دهيم تا چنين به نظر آيد که گوئي ما قصد داريم با خداوند بجنگيم.
خداوند٬ پس از مشاهده ي ماهيت کفر آميز آن برج ٬ به هر شخص گفتاري (زبانی) متفاوت داد تا آنها به اشتباه افتاده و سردرگم شوند و در نهايت از ادامه ي ساخت برج عاجز گردند . سپس اين مردم در سراسر دنيا پراکنده شدند.
نمادگرائي در پارلمان اروپا
ساخت پارلمان اروپا به شکل برج بابل اين پيام را منتقل مي کند که نمرود داراي فلسفه ي صحيحي بوده و برج بابل او ايده ي خوبي داشت. بنابراين ما به دنبال موارد زير هستيم:
۱. عادي سازي تدريجي ظلم .
۲. حذف پرستش خداوند به منظور مرسوم کردن تبعيت از قدرت.
۳. اينکه تمامي انسانها بايستي به يک زبان سخن گفته و داراي يک دين واحد باشند.
۴. رد خداوند يکتا و در عين حال معرفي خود به عنوان خدا .
عناوين مذکور در واقع قواعد اصلي معتقدات سري افراد ذي نفوذ طبقه ي حاکم در دنياست . آنها مسيحي يا پيرو ديگر اديان آسماني نيستند . باورهاي آنان بر پايه ي اديان سري ( انجام مراسم هاي شرک آلود٬ خورشيدپرستي٬ اعتقاد به ابليس به عنوان کسي که روشني را به انسان بخشيد و در نظر گرفتن خدا به صورت نيروئي که مي خواهد انسان را در تاریکی (جهل) نگه دارد) شکل گرفته است.در حقيقت نظم نوين جهاني آنها عبارت است ازخالي کردن جهان از خداپرستان ٬ معرفي يک زبان واحد و تبديل دموکراسي به حکومت استبدادي.
پوستر ممنوعه
آيا چنين به نظر مي آيد که از موضوع پرت شده ايم؟ آيا ما در استنباط هاي خود ازاين بنا زياده روي کرده ايم؟ در حقيقت پاسخ منفي است. در اينجا مي توان پوستر رسمى منتشر شده به مناسبت تاسيس پارلمان اروپا را مشاهده کرد:
دراين پوستر مردم اروپا را مي بينيم که برج بابل را دوباره بنا کرده اند . ذکر چند نکته در اين باره ضروري به نظر مي رسد: نخست٬ اين موضوع که ساختمان لوييس وايس از بناي برج بابل الهام گرفته شده ٬تائيد مي گردد . در اينجا دقيقا همان تصويري از برج به نمايش درآمده است که در نقاشي پيتر بروگل به چشم مي خورد.جزئياتي نظير ويراني قسمتي از شالوده ي برج نيز ديده مي شود. مي توان گفت که ديگر هيچ شبهه اي در اين باره باقي نمي ماند. ثانيا ٬ شعار “اروپا: زبانهای متعدد٬ صدای واحد”٬ اشاره به زماني دارد که خداوند با خلق زبانهاي گوناگون باعث سردرگمي مردم گرديد. پارلمان قصد دارد که به شيوه اي موثر٬ تنبيهي را که خداوند در نظر گرفته بود٬ وارونه کرده و به اين ترتيب٬ درسي را با عنوان بت پرستي و سرکشي از اطاعت خدا تعليم دهد . ثالثا٬ با نگاهي دقيق تر به ستاره هائي که در بالا مشاهده مي شوند متوجه مي شويم که آنها ستارگان پنج پرمعکوس قرمزهستند که وارونه ترسيم شده اند . نمادگرائي موجود در پس ستاره ي پنج پر بسيار عميق و پيچيده است. ولي مي توان گفت که ستاره ي پنج پر معمولي نشانگر “حکمراني حق” بوده و در مقابل٬ ستاره ي پنج پر معکوس (بافومت) نماد “حکمراني شيطان” مي باشد.
انتشار اين پوستر به دليل اعتراضات گسترده ي گروه هاي مختلف ممنوع اعلام شد ٬ ولي با اين حال٬ طرز فکر سازندگان پارلمان اتحاديه ي اروپا را نشان داده و قويا آن را اثبات مي کند.
سخن پاياني
اتحاديه ي اروپا٬ نهاد قدرتمندي است که در حال حاضر ۲۷ کشور در آن عضويت دارند. تاسيس چنين سازماني که در آن همه زير يک پرچم متحد شده و داراي ارز واحدي باشند٬ در انتظار کشورهاي قاره ي آمريکا و آسيا نيز هست تا بدين وسيله نهادهاي قدرتمند و تاثير گذاري ايجاد کنند. آنها بناهائي هستند که به يک حکومت واحد جهاني رهنمون مي شوند. هدفي که فعالانه توسط نخبگان ذي نفوذ در طبقه ي حاکم دنبال مي شود.ساختمان پارلمان اروپا اولين بناي معرف يک نهاد قدرتمند است که به واسطه ي نمادگرائي شديد بکار رفته در آن و عداوت نسبت به اديان الهي٬ برنامه ريزي براي نظم نوين جهاني و تائيد زيرکانه ي استبداد را آشکار مي کند .
با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
آنتوان لاوی در کتاب خود ۹ گناه شیطانی و ۹ قانون شیطان مطرح کرده است که با آنالیز این موارد به نکات جالبی خواهید رسید.در اولین گام به معرفی این گناهان و قوانین می پردازیم
آنتوان لاوی نه گناه شیطانی را به شرح زیر در کتاب خود عنوان می کند:
9 گناه شیطانی
1- حماقت:بزرگ ترین گناه آیین شیطان پرستی است. حماقت بد است.ولی زیاد دردناک نیست.نادانی یک چیز است ولی جامعه ما به سمت حماقت پیش می رود.این بستگی به رفتار مردم دارد.رسانه ها باید جلویحماقت را بگیرند.شیطان پرست باید با تیزهوشی حیله ها را بفهمد و اینکه نمی توان جلوی احمق را گرفت.
2- منیت:یکی از خطرناکترین چیزها برای شیطان پرست منیت اوست.بعضی منتظرند مردم به آنها تعظیم کرده و احترام بگذارند.شیطان پرست باید تلاش کند تقدم دیگران را بر خود.
3- خودنمایی:انسان نباید خودنمایی کند؛زیرا همه چیز ساخته ی ذهن اوست.
4- خودفریبی:این گناه یکی از گناهان نه گانه است، ولی باید مکررا تکرار گردد تا مبادا کسی گرفتار آنان شود و خود را بفریبد.
5- همرنگ جماعت شدن:شاید همرنگ جماعت شدن برای شما سود آور باشد،ولی فقط یک انسان احمق از جماعت پیروی می کند، زیرا در این صورت فاقد شخصیت وجودی است.
6- نداشتن بصیرت:چقدر دردآور است برای یک شیطان پرست که دارای بصیرت نباشد.شما هرگز نباید بصیرت خود را گم کنید و اینکه چه کسی هستید یا اینکه چه چیزی شما را تهدید می کند،اهمیت ندارد.
7- فراموش کردن گذشته ی مکتب ارتدکس:باید آگاه بود که این مورد از کلیدهایی که مردم را در قبول کردن چیزهای جدید و متفاوت نگاه می دارد،در مقابل چیزهایی که یکباره مورد قبول واقع می شوند.اکنون یک بسته تازه داده شده است.ما باید منتظر یاوه گویی ها درباره ی نبوغ خالق خود باشیم و اصل را فراموش نکنیم که این سازه ای برای استفاده شدن در جامعه است.
8- غرور بی جا
9- نداشتن زیبابینی:این قوت طبیعی عامل توازن است.زیبابینی در جادوگری کمتر اهمیت دارد ولی باید بیشتر به آن اهمیت دهیم.در این زمان بیشتر زیبایی ها دل سرد کننده است.
9 قانون شیطانی
براساس آموزه های کلیسای شیطان، شیطان در 9 قانون شیطانی منتسب یه آنتوان لاوی خلاصه می شود.
1- شیطان نماینده ی زیاده روی به جای پرهیز
2- شیطان نماینده ی زندگی دنیوی به جای نقشه ی خیالی و موهومی روحانی
3- شیطان بیانگر استفاده از حکمت و عقل به جای ریاکاری و تزویر که خود نیرنگی بیش نیست.
4- شیطان بیانگر محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند به جای عشق ورزیدن به نمک نشناسان.
5- شیطان بیانگر انتقام گرفتن به جای برگرداندن صورت.
6- شیطان بیانگر برتری و واگذار کردن مسوولیت به مسوولش است،تا افکار پلید در کنار خون آشامی.
7- شیطان بیانگر همانندی انسان و حیوان است،گاهی بهتر، ولی اغلب بدتر از آن هایی که روی چهار پا راه می روند؛ به دلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفت های روشن فکرانه ،او را پست ترین حیوانات ساخته است.
8- شیطان بیانگر این است که همه ی گناه های مشهور،چیزی نیستند جزء دگرگونی از حالت بی عقلی به صورت طبیعی ذهن یا تبدیل احساسات از بدی به خوشی.
9- شیطان بهترین دوست کلیسا است؛ چرا که کارهای او دلیل ماندگاری کلیسا در تمام این سالهاست.
نویسنده : وحید نادری
زندگینامه آنتوان شزاندر لاوِی
ازدواج
در سال ۱۹۵۲(میلادی) با کارول لَنسینگ (Carole Lansing) ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج اولین دختر او کلارا لاوی (Karla LaVey) بود. ازدواج آنها بعد از اینکه آنتوان بسیار شیفته داین هگارتی (Diane Hegarty) شده بود در ۱۹۶۰(میلادی) منجر به طلاق شد. آنتوان و داین هرگز ازدواج نکردند ولی رابطه آنها بعد از سالهای طولانی به تولد دختر دوم وی زنا لاوی (Zeena Galatea LaVey) در سال ۱۹۶۴(میلادی) منجر شد.
موفقیتهای او به عنوان یک پیانیست ادامه داشت و از مشهور ترین افراد زمان خود در سانفرانیسکو بود.
شیطان پرستی
لاوی ارائه سخنرانیهای سرّی خود را که دایره اسرارآمیز نامیده بود آغاز کرد. یکی از اعضای همین حلقه بود که به وی پیشنهاد تأسیس آیین جدید را داد.
در ۳۰ آوریل ۱۹۶۶(میلادی) در حالی که سر خود را (به عنوان رسم آیین جدید) تراشیده بود، بنیانگذاری کلیسای شیطان را اعلام کرد.
همچنین سال ۱۹۶۶ را به عنوان آنو ساتانس (سال اول Anno Satanas) سال اول عهد شیطان اعلام کرد و خود را کاهن اعظم کلیسای شیطان نامید.
چندی بعد با انتشار کتاب انجیل شیطانی در سال ۱۹۶۹(میلادی) به اظهار تعالیم کلیسای شیطان پرداخت و اظهار داشت که شیطان فرمانروای زمین است.
در ادامه انتشار انجیل شیطانی لاوی کتاب آیین پرستش شیطانی را در ۱۹۷۲(میلادی) انتشار داد. در این کتاب جزئیات بیشتری از آئین پرستش، رسوم و تشریفات دینی، پرستش شیطان از جمله مراسم عشاء تاریک Black Mass را ذکر کرد.
هگرتی و لاوی در اوسط ۱۹۸۰(میلادی) از هم جدا شدند و آخرین همراه لاوی بلانچ بارتون (Blanche Barton) بود. نتیجه این همراهی تنها پسر لاوی سیتن سرکیس کرنکی لاوی (Satan Xerxes Carnacki LaVey) شد.
مرگ
آنتوان لاوی در ۲۹ اکتبر ۱۹۹۷ در بیمارستان سنت ماری شهر سانفرانسیسکو بر اثر تورم ریه از دنیا رفت. روز مرگ لاوی به عنوان روز هالووین شناخته میشود. در تدفین شیطانی لاوی که به صورت مخفی انجام شد، جسدش سوزانده و خاکستر شد. خاکسترش دفن نشد ولی بین وارثانش تقسیم شد و با این فرض که دارای قدرت اسرارآمیز است در آیین پرستش اسرارآمیز شیطانی استفاده میشود.
کتابهای لاوی
انجیل شیطانی (۱۹۶۹)
ساحرة تمامعیار (وقتی پاکدامنی شکست خورد چه کنیم) (۱۹۷۱)
آئین پرستش شیطانی (۱۹۷۲)
دفتر یادداشت شیطان (۱۹۹۲)
گفتگوهای شیطان (۱۹۸۸)
فیلم ها
نیایش برادر اهریمنی من (۱۹۶۹)
سیتنیس (Satanis) : عشاء ربانی شیطان (۱۹۷۰)
باران شیطان (۱۹۷۵)
اتومبیل (۱۹۷۷)
دکتر دراکولا، اکا سونگالی (۱۹۸۱)
سوپرستار کارلز منسون (۱۹۸۹)
مرگ صحنه (۱۹۸۹)
گفتگوی شیطان (۱۹۹۵)
موسیقی
مراسم عشاء شیطانی
موسیقی بیگانه
شیطان به تعطیلات میرود
دوست و دشمن بدانند اگر از سرهایمان کوهها
و از خونهایمان رودها بسازند
نخواهیم گذاشت فرزندانمان در تاریخ بخوانند :
خامنه ای تنها ماند
با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
بسم الله الرحمن الرحیم
این نوشته ها و نقاشی های سربازان صهیونیست بر روی دیوار های منازل خانواده "السمونی" که از آن 30 نفر در جنگ اخیر غزه شهید شدنداست .
بلی برای جنگ نه برای صلح !!
همه بمیرید !!
میتوانید فرار بکنید و لی نمیتوانید قایم بشوید !!
تصویر سرنوشت عربها از سال 1948 تا 2009
عربها باید بمیرند !!
به نظامیان صهیونیست که از جنگ غزه بازگشتهاند تیشرتهایی داده شده که روی آن تصویر کشتهشدن مادران فلسطینی به همراه فرزندانش به تمسخر گرفته شده است. برخی از این تصاویرنیز مربوط به نوزادان کشتهشده فلسطینی است.
برخی از این تصاویر مربوط به نوزادان کشتهشده فلسطینی است. این پیراهنها در حالی در ارتش رژیم اشغالگر توزیع شده که هفته گذشته مطلبی درباره اقدام نظامیان صهیونیست در کشتن چند غیرنظامی فلسطینی از زبان خود آنها منتشر شد.
ه گفته جامعه شناسان صهیونیست مساله این پیراهنها فقط مربوط به طراحی لباس نیست بلکه نشان دهنده فرهنگ اسراییل است و پوشیدن این پیراهنها سبب نهادینهشدن پیامهای روی آنها در بطن جامعه میشود و باتوجه به رویه غیرانسانی جلوه دادن فلسطینیها از طریق این تصاویر منقوش روی لباسها ، کشتن فلسطینیها در نزد صهیونیستها آسانتر میشود.
ایمن محیالدین"، خبرنگار شبکه الجزیره در ادامه گزارش خود افزود: نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی به گروه خبری الجزیره اجازه نداد از محل تولید این پیراهنها دیدن کند.
به هر حال ، تاثیر این پدیده اجتماعی آن بوده که در سالهای اخیر در جامعه فلسطین اشغالی استفاده شدید از نیروی قهری مقبولتر شده است. به گفته جامعه شناسان این روند از نظر اجتماعی خطرناک است.
با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
خدای ما و خدای آنها!
همانطور که قبلا به کرات گفته ام باید وهابیت را ادامه دهنده راه یهودیت کعب الاحباری و ابوهریره در اسلام دانست. یهودیتی که قائل به جسمانیت خداست از این رو مواردی که در ذیل می آیند سندی روشن از میزان انحراف این نحله ضاله است.
مشرکانی بی شرم که خود را مروجان توحید ناب اسلامی معرفی می نمایند واز سویی دیگر رهروان سنت رسول الله (ص) اعم از شیعه و سنی را مشرک پنداشته و هیچ مخالفتی را برنمی تابند و آن را پاسخ نمی دهند جز با قتل و مهدور الدم دانستن ایشان.
خدای ما و خدای آنها!
بسم الله الرحمن الرحیم
همانطور که قبلا به کرات گفته شده است باید وهابیت را ادامه دهنده راه یهودیت کعب الاحباری و ابوهریره ای در اسلام دانست. یهودیتی که قائل به جسمانیت خداست از این رو مواردی که در ذیل می آیند سندی روشن از میزان انحراف این نحله ضاله است.
مشرکانی بی شرم که خود را مروجان توحید ناب اسلامی معرفی می نمایند واز سویی دیگر رهروان حقیقی سنت رسول الله (ص) اعم از شیعه و سنی را مشرک پنداشته و هیچ مخالفتی را برنمی تابند و آن را پاسخ نمی دهند جز با قتل و مهدور الدم دانستن مسلمانان!
1. خدا به جز ریش و عورت همه چیز دارد:
ابو بکر ابن عربى مى گوید: فردى که مورد وثوق من بود نقل کرد که ابو یعلى، امام و پیشواى ابن تیمیه(پدر فکری و معنوی وهابیت که محمد ابن عبدالوهاب متاثر از او بود) مى گوید: در باره خدا هر عضوى را جز ریش و عورت اثبات خواهم کرد: «إذا ذکر اللّه تعالى وما ورد من هذه الظواهر فی صفاته، یقول: ألزمونی ماشئتم فإنّی ألتزمه، إلاّ اللحیة والعورة»
(( العواصم من القواصم: 210، الطبعة الحدیثة: 2/283، دفع شبه التشبیه بأکف التنزیه لابن الجوزی: 95، 130 ـ الهامش. )).
2. خدا صورتی بدون مو و موهایی فر دارد:
ابو یعلى از ابن عباس نقل کرده که پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «رأیت ربی عز وجل، شاب أمرد جعد قطط، علیه حلیة حمراء». خداوند را به صورت نو جوانى دیدم که هنوز موى صورتش در نیامده، سرش پرمو، پیچ پیچ (فرفرى) و داراى زیور و آلات سرخ بود. ابو یعلى در کتاب دیگرش گفته: ابوزرعه دمشقى این روایت را صحیح شمرده ... و أحمد بن حنبل گفته: «هذا حدیث رواه الکبّر عن الکبّر، عن الصحابة عن النبی(صلى الله علیه وآله وسلم) ، فمن شک فی ذلک أو فی شیء منه فهو جهمیّ لا تقبل شهادته ولا یسلّم علیه، ولا یُعاد فی مرضه».
این حدیث را بزرگان از بزرگان از صحابه روایت کرده اند و هر کس در صحت این روایت شک نماید او جهمى و شهادت او پذیرفته نیست، سلام نباید به او داد و به هنگام مریضى از وى نباید عیادت کرد (( طبقات الحنابلة: ج3 ص81 ج 82، ط ج مکتبة العبیکان، مکة المکرمة ج جامعة أم القرى.إبطال التأویلات لأبی یعلى: ج1 ص141، ط1 ج مکتبة دار الإمام الذهبی الکویت، 1410 هـ.، إبطال التأویلات: ج1 ص145. )).
3. خدایی که بر پشت پشه سوار می شود:
«ولو قد شاء لاستقرّ على ظهر بعوضة فاستقلّت به بقدرته ولطف ربوبیّته فکیف على عرش عظیم»
اگر خداوند بخواهد با قدرت خویش مى تواند بر پشت یک پشه اى هم قرار گیرد، پس چگونه نتواند بر روى عرش استقرار بیابد.(( التأسیس فی ردّ أساس التقدیس: ج 1 ص568)).
4. خدایی که نمی تواند هرجا باشد!
از هیأت عالى افتاى سعودى پرسیده شده: از نظر شرعى حکم کسى که معتقد است که خداوند همه جا وجود دارد چیست؟ و چگونه مى شود به او پاسخ داد؟
هیأت جواب داد: عقیده اهل سنّت این است که خداوند بالاى عرش قرار گرفته، و در درون جهان نیست بلکه خارج از این عالم مى باشد.
ودلیل بر علوّ خداوند و بالا بودن او از مخلوقات، همان نزول قرآن از طرف اوست، ومسلّم است که نزول همواره از بالا به پایین صورت مى گیرد، همانطورى که در قرآن نیز آمده است: (وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتَـبَ بِالْحَقِّ ...): ما قرآن را به سوى تو به حق نازل نمودیم. تا آنجا که مى نویسند: رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) از کنیزى که مى خواستند آزاد نمایند پرسید: خداوند کجاست؟ پاسخ داد: در آسمان ها است. حضرت پرسید: من، چه کسى هستم؟ پاسخ داد: پیامبر خدا.
آنگاه حضرت به صاحب آن کنیز فرمود: او شخص با ایمانى است، و مى توانى وى را در راه خدا آزاد نمایى.( مسند أحمد (3/4، 68، 73) والبخاری (فتح الباری) برقم 3344، 4351، ومسلم برقم 1064.)
و همچنین رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: من امین کسى هستم که در آسمان هاست، و اخبار آسمان هر صبح و شب به اطلاع من مى رسد.
آن گاه هیأت عالى افتاى سعودى مى نویسد: «من اعتقد أنّ اللّه فی کلّ مکان فهو من الحلولیّة، ویردّ علیه بماتقدّم من الأدلّة على أنّ اللّه فی جهة العلوّ، وأنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ علیه الکتاب والسنّة والإجماع، وإلاّ فهو کافر مرتدّ عن الإسلام».
هر کس معتقد باشد که خداوند همه جا هست، قائل به حلول و دخول خداوند در درون عالم شده، باید به چنین فردى با دلیل ثابت کرد که خداوند بر بالاى عرش قرار دارد، و خارج از جهان مى باشد، و اگر نپذیرفت او کافر و مرتدّ و خارج از اسلام است.( فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء: 3/216 ـ 218.)
واضح و مبرهن است که این ویژگی ماده است که اگر در جایی باشد نمی تواند در آن واحد در جای دیگر باشد واین در حالی است که خداوند متعال صریحا در قران می فرماید:
وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلیمُ (زخرف 84)
ترجمه:اوست که هم در آسمان خداست و هم در زمین خداست و حکیم و داناست.
براستی اگر خدا بر روی زمین نیست و فقط در آسمان است چگونه خدایی می کند ؟!
5. خدا را در آن دنیا می توان با چشم دید:
در کتاب «منهاج السنّة» که در ردّ کتاب «منهاج الکرامة» علاّمه حلّى نوشته است مى گوید:
عموم منسوبین به اهل سنّت براى اثبات رؤیت خدا اتّفاق دارند واجماع سلف براین است که ذات احدیّت را در آخرت با چشم مى توان دید ولى در دنیا نمى توان دید (( مختصر منهاج السنّة: 2/240. )).
6. خدایی که از عرش به زیر می آید:
ابن تیمیه مى گوید: هر شب هر طور که بخواهد به آسمان دنیا فرود مى آید، و مى گوید: آیا کسى هست که مرا بخواند و من اجابتش کنم، و طالب مغفرتى هست که او را ببخشم ... خدا این کار را تا طلوع فجر انجام مى دهد.و پس از نقل مطلب فوق مى نویسد: «فمن أنکر النزول أو تأوّل فهو مبتدع ضالّ» (هر کس فرود آمدن خدا را به آسمان دنیا انکار یا توجیه کند بدعتگذار و گمراه است (( مجموعة الرسائل الکبرى، رساله یازدهم: 451. )).
«ابن بطوطه» در سفرنامه خود مى نویسد: «ابن تیمیّه» درمسجد جامع دمشق که من حضور داشتم، بر بالاى منبر گفت: «إنّ اللّه ینزل إلى السماء الدنیا کنزولی هذا» (خداوند به آسمان دنیا فرود مى آید، همچنان که من از پلّه این منبر فرود مى آیم)، سپس یک پلّه پایین آمد، «ابن الزهراء» از فقهاء مالکى اعتراض کرد، و اظهارات وى را به اطلاع ملک ناصر رساند، وى دستور داد تا او را زندانى کردند، و در زندان از دنیا رفت. (( رحلة ابن بطوطة: 113. )).
7. خدایی که می خندد:
ابن تیمیه در رساله «عقیدة الحمویّة» مى نویسد: خداوند مى خندد، و روز قیامت در حال خنده بر بندگان خود تجلّى مى کند (( مجموعة الرسائل الکبرى، رساله یازدهم: 451. )).
بخارى از ابو هریرة از قول یکى از صحابه نقل مى کند که از مهمانى پذیرائى کرده بود، به محضر پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم)رسید و حضرت فرمود: «ضحک اللّه اللیلة». خداوند شب گذشته به خاطر پذیرائى تو از مهمان، خندید (صحیح بخاری، ج 4، ص 226، کتاب المناقب، باب مناقب الأنصار)).
بخارى در صحیح خود از ابو هریر نقل کرده که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: «یضحک اللّه إلى رجلین یقتل أحدهما الآخر فکلاهما یدخل الجنّة» خداوند مى خندد بر دو نفرى که همدیگر را مى کشند و هر دو وارد بهشت مى شوند (( صحیح بخاری، ج 3، ص 210، کتاب الجهاد مناقب، باب وجوب النفیر، صحیح مسلم، ج 6، ص 40، کتاب الإمارة، باب بیان الرجلین یقتل أحدهما الآخر. )).
اکنون قضاوت با شما پژوهشگران عزیز! براستی چه تفاوتی میان این خدا و یهودیت تحریف شده وجود دارد؟
و صد افسوس که امروز صاحبان این تفکرات شرک آمیز و مزخرف کلید داران کعبه توحید هستند.
ادامه دارد . . .
به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجت (عج) که صد البته نزدیک است
با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
دانلود یکجا
لینک مستقیم یا لینک غیر مستقیم
…
دانلود کتاب مسیحیت از واقعیت تا تحریف
لینک مستقیم یا لینک غیر مستقیم
…
دانلود کتاب شریعت آلیستر کرولی
لینک مستقیم یا لینک غیر مستقیم
…
دانلود کتاب چرا پروتکل های یهود جعلی است ؟
لینک مستقیم یا لینک غیر مستقیم
…
دانلود کتاب دنیا بازیچه یهود ( کامل)
لینک مستقیم یا لینک غیر مستقیم
با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
![[تصویر: Alexander%20Mcqueen%20heel.jpg]](http://jenuinewest.com/Kooza/Alexander%20Mcqueen%20heel.jpg)
![[تصویر: McQueen3_blog_v_26oct09_mag_b.jpg]](http://cdni.condenast.co.uk/426x639/k_n/McQueen3_blog_v_26oct09_mag_b.jpg)
![[تصویر: hoof-shoes.jpg]](http://goatberries.com/wp-content/uploads/2010/10/hoof-shoes.jpg)
![[تصویر: horse-hoof-shoes.jpg]](http://failatfailing.com/upload/16097-27237/horse-hoof-shoes.jpg)
![[تصویر: hoof-heels-roxannejackson_e__oPt.jpg]](http://i.cocoperez.com/wp-content/uploads/2010/06/hoof-heels-roxannejackson_e__oPt.jpg)



با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
زیر سوال رفتن تئوری ذوالقرنین بودن کوروش !
پایه های تئوری ذوالقرنین بودن کوروش که بر اساس مقالات وزیر فرهنگ هندوستان یعنی ابوالکلام آزاد و پس از آن در تفسیر المیزان انتشار یافت ، با بررسی دقیق مجسمه منسوب به کوروش و خواب های دانیال و ... در حال فروریختن و ویرانی است .
«حميد محمد قاسمي» نويسنده «اسرأييليات و تاثير آن بر داستانهاي انبياء در تفاسير قرآن » مينويسد كه :
روايات گوناگون و متفاوتي در تفاسير نقل شده كه مرحوم علامه طباطبائي در تفسيرالميزان تنها به 39 وجه مختلف از اقوامي كه در اين باره وارد شده اشاره كرده است
اولين بار «ابوالكلام آزاد» وزير فرهنگ هندوستان در زمان رضاخان پهلوي در چند مقاله در شمارههاي يكم تا سوم مجله «ثقافه الهند» (فرهنگ هند) با استناد به نقش به اصطلاح كوروش در پاسارگاد، این تئوری را رواج داد که كوروش همان ذوالقرنين قرآني است .
«دكتر حسين صفوي» نويسنده كتاب «اسكندر و ادبيات ايران و شخصيت مذهبي (اسكندر) مينويسد:
به عقيده مرحوم آزاد :
1-ذوالقرنين كوروش كبير هخامنشي است و اين لقب و عنوان اشاره به خواب دانيال نبي است.
خلاصه خواب دانيال در سفر كتاب منسوب به وي، فصل هشتم چنين است :
دانيال شبي در رويا ديد در كنار نهر اولاي قوچي داراي دو شاخ به طرف شرق و غرب و شمال و جنوب شاخ ميزد و كسي را ياراي مقاومت با او نبود. ناگهان از طرف مغرب بز نري پيدا شد كه يك شاخ بلند درميان چشمهايش بود و با آن قوچ درافتاد و او را نابود كرد... جبرئيل خواب دانيال را چنين تعبير كرد كه آن قوچ دوشاخ عبارت است از ملوك ماد و فارس و نيز بز نر مودار پادشاه يونان است....
2-مجسمهاي كه در استخر [(پاسارگاد)] كشف شده داراي دو شاخ و دو پراست مجسمه كوروش است و دو شاخ اشاره به تصوير معني ذيالقرنين است و بالهاي وي مطابق خواب اشعيا در كتاب اشعيا، فصل 46، آيه 11) ميباشد كه كوروش را عقاب شرق ناميده است و به همين جهت مجسمه كوروش كه در زمان اردشير هخامنشي ساخته شده مرغ ناميده شده و رودي نيز كه زيرپاي آن روان است مرغاب نام دارد...»اسكندر و ادبيات ايران و شخصيت مذهبي اسكندر، دكتر سيد حسين صفوي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1364 صص 288-287
3- دليل سوم كه در رابطه با همين مجسمه و اعمال صاحب مجسمه در باب احداث سد ياجوج و ماجوج است چون در ارتباط با دو دليل بالاست و در صورت اثبات اينكه اين مجسمه مربوط به كوروش نباشد خود به خود فاقد ارزش ميشوند لذا از ذكر آن كه مشهور عام و خاص است خودداري كرده و به رد دو دليل اول كه ستون فقرات دلايل جناب ابوالكلام آزاد در انتساب لقب ذوالقرنين به كوروش است ميپردازم.
مجسمه ای که مربوط به کوروش نیست :
دكتر سيد حسين صفوي در مورد اين مجسمه به صراحت مينويسد :
اين مجسمه ... ابدا متعلق به كوروش نيست و اكثر دانشمندان برآنند كه اين پيكر نه متعلق به كوروش اول و نه متعلق به كوروش دوم كوچك برادر اردشير دوم بلكه خواسته اند ملكي را بنمايانند كه در حال پرواز است و دست خود را براي رد كردن ارواح شرير بلند كرده است حال مسئله اين است كه چگونه و چه كسي يك مجسمه بياسم و رسمي چنين را «كوروش» نامگذاري كرده و آنرا «ذوالقرنين» دانسته است. اينجاست كه جعل و جعليات به اوج خود ميرسد و ميگويند نه امروز بلكه روزگاري بر روي اين مجسمه كتيبهاي با دو سطر خط پارسي باستان و يك سطر خط بابلي و يك سطر خط عيلاي بوده كه روي آن نوشته شده بود «من كوروش، پادشاه هخامنشي»!!
دكتر بهرا م فرهوشي استاد دانشگاه تهران با وقاحت باور نكردني در كتاب خود به نام ايرانويج مينويسد:
«ديولافوا باستانشناس معروف فرانسوي و خانم او در سفرنامه هاي خود ذكر ميكنند كه اين كتيبه را بر روي پيكره بالدار كوروش ديده اند»
ايرانويچ، دكتر بهرام فرهوشي استاد دانشگاه تهران، انتشارات دانشگاه تهران، انتشار 1902، شماره مسلسل 3114 تاريخ انتشار آبنماه 1370، ص 65
در صورتيكه در سفرنامه مادام ژان ديولافوا كه اتفاقا جناب محمد علي فرهوشي با نام «ايران كلده و شوش» ترجمه كرده و جالبتر اينكه به كوشش خود جناب دكتر بهرام فرهوشي چاپ گرديده به هيچ وجه در تصويري كه مادام ديولافوا از تصوير به اصطلاح كوروش كشيده هيچ كتيبهاي بر روي مجسمه وجود ندارد ولي در عوض كتيبه مذكور در روي يك ستوني ديگر كه اصلا ربطي به اين ستون ندارد و در فاصله خيلي بعيد ازهم قرار دارد و حتي يك نفر از ايلات محلي در زير آن به استراحت ميپردازد و همان كتيبه بالاي آن ستون ديده ميشود. و نشان ميدهد كه جناب دكتر و استاد دانشگاه تهران چقدر با تاريخ و تاريخ باستاني و باستانشناسي ايران آشنايي دارد !!
دكتر بهاءالدين پازارگاد استاد دانشگاه در كتاب وزين خود «تاريخ فلسفه و مذاهب جهان» كتاب دوم آيين زرتشت و ساير مذاهب ايران باستان در مورد همين نقش به اصطلاح كوروش و كتيبه به اصطلاح روزگاري موجود در روي آن به صراحت مينويسد :
« من شخصا مدت يك هفته اين سنگ را در محل خود بررسي نمودم و به اين نتيجه رسيدم كه امكان نداشته است كه كتيبهاي بالاي اين سنگ (مجسمه كوروش) وجود داشته باشد.
به نظر من اين طور رسيد كه يكي از مسافران انگليسي در قرن هيجدهم اين محل را بازديد كرده است و كتيبهاي را كه هنوز روي يكي ازجرزهاي سنگي در اين محل به خط ميخي موجود است در كتابي كه منتشر نموده نقاشي كرده است و شخصا فرشته بالداري كه روي جرز(ستون) ديگري بوده رسم نموده است. دانشمند ديگري كه هيچ وقت به ايران مسافرت نكرده و «دوبوا» نام دارد و فرانسوي است كه كتاب آن نويسنده انگليسي را خوانده و معلوم نيست به چه علت در كتاب خود آن كتيبه را بالاي آن فرشته بالدار قرار داده است بعدا ديگران كتاب «دوبوا» را خواندهاند و وقتي به پاسارگاد آمدهاند ديدهاند آن كتيبه بالاي آن فرشته (مجسمه كوروش) نيست». تاريخ فلسفه ومذاهب جهان. كتاب دوم آيين زرتشت و ساير مذاهب ايران باستان، دكتر بهاالدين پازارگاد، چاپ اول، 1347، به نقل از اسكندر و ادبيات ايران، ص 292
در تحقيقات جديد عوض نوشتن نام كوروش در زير آن مجسمه كذايي دانشمندان فعلي مرقوم ميدارند : فرشته بالدار. چنانچه در كتاب «تخت جمشيد» نوشته مهرداد بهار- نصراله كسرائيان دقيقا در زير همين ستون پاسارگادي و درتوضيح همان نقش جنجالي به صراحت نوشته شده «فرشته بالدار».كتاب تخت جمشيد ، مهرداد بهار- نصراله كسرائيان، تدوين شهريار ايزدي ترجمه سودابه دقيقي، چاپ چهارم، 1372، ص 95
و نيز در كتاب سرزمين مهرو ماه تخت جمشد، نقش رستم، نقش رجب، پاسارگاد» در زير همان مجسمه به اصطلاح كوروش سابق نوشته شده : پاسارگاد – فرشته بالدار . سرزمين مهروماه، تخت جمشيد، نقش رستم، نقش رجب، دكتر فرخ سعيدي، سازمان ميراث فرهنگي كشور، چاپ اول، تهران، 1376، زير تصوير منسوب به كوروش سابق (بدون صفحه) لباس بلند فردي كه اينجا ديده ميشود تا ساق پاي او ميرسد كه با آستينهاي كوتاه، يك لباس كاملا عيلامي است نيمرخ مرد ي نشان داده شده است كه در حال حركت به سوي تالار است و دست راست بلند شدهاش از آرنج خم شده است. دو جفت بال بزرگ با پرهاي روي هم افتاده از جلو و عقب بدنش بيرون آمده است. موهاي سروريش كوتاه او حالت تابيده شده دارد. نكتهاي كه روشن نيست تاج شاخ مانند اوست كه سه چيز گلدان مانند را نگه داشته و مانند تاج خدايان مصري به ويژه هارپوكراتس Harpocrates است بايد در نظر داشت كه كوروش هرگز به مصر كه پسرش كامبيز آنرا تسخير كرد نرفته بوده. علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان درباره جعلیات یهود پیرامون ذوالقرنین میگویند : خواننده عزيز بايد بداند كه روايات مروى از طرق شيعه واهل سنت از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) واز طرق خصوص شيعه از ائمه هدى (عليهمالسلام ) وهمچنين اقوال نقل شده از صحابه وتابعين كه اهل سنت با آنها معامله حديث نموده (احاديث موقوفه اش مى خوانند ) درباره داستان ذى القرنين بسيار اختلاف دارد، آن هم اختلافهايى عجيب ، وآن هم نه در يك بخش داستان ، بلكه در تمامى خصوصيات آن . واين اخبار در عين حال مشتمل بر مطالب شگفت آورى است كه هر ذوق سليمى از آن وحشت نموده ، وبلكه عقل سالم آن را محال ميداند، وعالم وجود هم منكر آن است . واگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقايسه نموده مورد دقت قرار دهد، هيچ شكى نميكند در اينكه مجموع آنها خالى از دسيسه ودستبرد وجعل ومبالغه نيست . واز همه مطالب غريب تر رواياتى است كه علماى يهود كه به اسلام گرويدند - از قبيل وهب ابن منبه وكعب الاحبار - نقل كرده ويا اشخاص ديگرى كه از قرائن به دست مى آيد از همان يهوديان گرفته اند، نقل نموده اند. بنابراين ديگر چه فائده اى دارد كه ما به نقل آنها واستقصاء واحصاء آنها با آن كثرت وطول وتفصيلى كه دارند بپردازيم ؟. لاجرم به پارهاى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده مى گذريم ، وبه نقل آنچه كه تا حدى از اختلاف سالم است مى پردازيم .http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j13/almiza40.htm#link340 مجسمه کوروش یا یک بت ترکیبی خاورمیانه ای ؟! مجسمه منسوب به کوروش که کتیبه روی سر آن نوکنده و جعلی است و تصویر یک الهه (بت) خاورمیانه ای را به کوروش نسبت داده اند. Assyrian Nimrod Amun-Ra Sumerian Gods: http://www.crystalinks.com/sumergods.html و یک موضوع جالب ، نماد کابالا برگرفته از ترکیب و الهه خاورمیانه ای : خواب های دانیال : خوبهای منسوب به دانیال نبی و اشعیا اغلب ساختگی و جعلهای یهود است . در سفر دانيال ، فصل 8 آيه 20 و21 چنين آمده بود كه : «قوچ صاحب دو شاخي كه ديدي ملوك مداين[(مادها)] و فارس است و بز نر مودار پادشاه يونان است» در اينجا آشكارا ديده ميشود كه قوچ صاحب دو شاخ يا ذوالقرنين عنوان «ملوك» يعني «پادشاهان» ماد و پارس ذكر شده و اگر نظريه جناب ابوالكلام آزاد را در تطبيق ذوالقرنين – كه يك فرد است- با اين آيات «سفر دانيال» بسنجيم آن وقت روشن ميشود كه «تمام ملوك» يعني «تمام پادشاهان ماد و پارس» ميبايد كه «ذوالقرنين»!! محسوب شوند و اين نقض غرض است چه ذوالقرنين قرآني يك فرد بود نه خيلي از پادشاهان ماد و پارس!! و نيز اگر اصل خواب دانيال را نيز «جدي» بگيريم اين خواب نه به نفع كوروش و سلسله هخامنشي بلكه به ضرر آنهاست و بيشتر به درد تضعيف روحيه سربازان هخامنشي ميخورد نه يوناني! چه آشكارا پيشگويي شده كه پادشاه يونان، پادشاهان ماد و پارس را شكست خواهد داد و چون هر روز پادشاهي از ماد و پارس با پادشاهي از يونان در جنگ و جدال بودند لذا اگر افسران و درجهداران و بويژه اعيان و اشراف ايراني ميدانستند كه چنين خوابي از طرف پيغمبري براي آنها ديده شده به هيچوجه روي فرد بازنده سرمايه گذاري نميكردند و اين خواب عوض تحكيم موقعيت كوروش به عنوان «ذوالقرنين» به عنوان كسي كه با «دوشاخ قوچي» خود از پس «يك شاخ بزي» برنميآيد به تضعيف موقيت كوروش ذوالقرنين!! مي انجاميد و عقل حكم ميكند كه «ذوالقرنين» بودن چنين قوچي عطايش به لقاي بزي بخشيده شود كه با دو شاخ از پس يك شاخ برنميآيد!! به هر حال اين خواب برخلاف اعمال قرآني ذوالقرنين است و در قرآن نيز صحبت از شاخ به شاخ شدن قوچ و بز و جنگ ماد و پارس با يونان نيامده و اين خواب از جمله خوابهاي اسرأييليات است. اگر واقعيت را بخواهيم واقعيت اين است كه نه چنين خوابي ديده شده و نه چنين تعبيري انجام گرفته بلكه اين بازيها بيشتر به بازيهاي سياسي – ايدئولوژي يهود در خاورميانه برميگردد چه كتاب دانيال نبي يا به اصطلاح خود يهوديان «سفر دانيال نبي» اصلا كتابي جعلي است . در اين كه بيشتر قسمتهاي كتاب تورات جعلي و تحريف شده است و مسلمانان به تحريفات تورات معتقدند شكي نيست و دانشمندان بسياري قسمتهاي مهمي از تورات را »الحاقي» ميدانند . «دكتر سيد حسين صفوي» در مورد جعلي بودن كتاب دانيال نبي و رؤياي منتسب به او مينويسد : « به عقيده بيشتر محققين، اين كتاب در زمان آنتيوخس اپيفانوس 164-175 پيش از ميلاد نوشته شده و آن را به دانيال نسبت دادهاند [The word’s religious.p.646] و اين گونه انتسابها در دوران اسلامي نيز ادامه داشت» (اسكندر و ادبيات ايران و شخصيت مذهبي اسكندر ص 288) و آنوقت كتابي در زمان آنتيوخوس چهارم يعني بعد از 375 سال بعد از كوروش نوشته شده و با انتساب به دانيال نبي،آن حضرت را وا ميدارند تا «خوابي براي كوروش» ميبيند و دوهزارسال بعد نيز جناب ابوالكلام آن مجسمه كذايي موجود در پاسارگاد را كه دوشاخ دارد بركشده از روي آن خوابي ميداند كه 375 سال بعد از كوروش ديده شده است!! ۲۶-...مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و27. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است ... ۹-از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان سخت به خشم آمد. ۲۲-آن که پادشاهیش را خداوند (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند ----------------------------------------------------------------------------------- حال چیزی که بسیتر جالب است و نویسنده مقاله آن را ذکر کرده این است: گوساله سامری یا گاو بالدار ؟! عبارت "گوساله سامری" برای مسلمانان بسیار آشنا بوده و همواره محل بحث و گفتگو و تفسیر بوده ، اما به نظر مي رسد اين گوساله ي كهن قرن ها بعنوان نمادي مقدس در خاورميانه مورد ستايش و پرستش قرار مي گرفت و نمونه هاي اين گاو مقدس را در بين النهرين و خصوصا تخت جمشيد ، بسيار مي بينيم . وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَىٰ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ ۚ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا ۘ اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ ... سوره اعراف آيه ۱۴۸ و قوم موسى پس از او ، از زيورهاى خود مجسمه گوسالهاى ساختند كه صداى گاو داشت ! آيا نمىديدند كه آن مجسمه با آنان سخن نمىگويد و آنان را به راهى هدايت نمىكند ؟ ... عبدالله شهبازی در کتاب زرسالاران یهود و پارسی می گوید : توصيفي كه از "معبد سليمان" روايت شده آن را پرستشگاهي باشكوه مي نماياند ، سرشار از آذين هاي طلايي كه در محراب آن دو "كروبي" (Cherubim )عظيم از طلا نصب است ( كتاب اول پادشاهان 6/22-28 و كتاب دو تواريخ ايام 3/13-10) . اين كروبي چيزي نيست جز "گوساله طلايي " بالدار (ibid, vol. 7, p. 711.) شبيه حيوانات بالداري كه در تخت جمشيد مي يابيم . با نام هايي چون " ملكم" و " ملكارت" خوانده مي شده و نمونه هاي آن در كاوش هاي باستان شناسي به دست آمده ( 5/397Judaica ) اين همان آيين "پرستش گوساله طلايي" است كه در روايات اسلامي آن را "گوساله سامري" مي نامند. بعل يك مفهوم كهن سامي به معناي "خداوند " است كه بت "گوساله طلايي " (Golden Calf) يكي از نمادهاي آن بود .(Judaica, vol. 7, p. 711.) ثروت فنيقي ها و پيوند گسترده تجاري آنان با سراسر منطقه مديترانه و شبه جزيره عربستان و سوريه و بين النهرين و ايران در شرق طبعا عاملي مهم در اشاعه آئين " بعل پرستي " بود . از تصاویر بازسازی شده تخت جمشید اسفنکس ها و سر ستونهای بسیاری را در آثار هخامنشیان و خصوصا در تخت جمشید می توان یافت که نماد گاو یا گاوبالدار یا گاوبالدار+سرانسان هستند . دو گاو باسرانسان بعنوان محافظ درب ورودی کاخ سر ستون با سر دو گاو گرچه در آثار تمدن های مختلف می توان گاو را مشاهده کرد ولی آثاری که در تخت جمشید و دیگر باقی مانده های هخامنشیان یافت شده ، از تبار همان گاوهاییست که در بین النهرین بوده و بعد ها به تخت جمشید منتقل شده است و این گاو مقدس چیزی جز همان گوساله سامری نیست
حتي در كتاب راهنماي تخت جمشيد به قلم جناب دكتر فرخ سعيد – كه از سوي سازمان ميراث فرهنگي كشور- منتشر شده در مورد عدم كوروش بودن و طرز لباس و ساير مشخصات آن مينويسد :
Osiris and Re-Horakhty
تصویری دیگر از خدای مصری : Osiris
Kabbalah Sumerian Tree of Life
البته جالبترين قسمت اين كتاب جعلي و انتسابي به «دانيال نبي» آمدن نام «مأمون خليفه عباسي» در كتاب است!! و اين نشان ميدهد كه دامنه جعل تا كجا كشيده شده است.
«ابن خلدون» در كتاب وزين خود با نام «مقدمه» كه به «مقدمه ابن خلدون» معروف است «شرح حال مرد زيرك صحافي را به نام دانيال را ميدهد كه چگونه اين مرد دروغپرداز در زمان مقتدر خليفه عباسي كاغذها و اوراق را مانند كاغذها و اوراق كهنه ميساخت و بر روي آنها حروفي از اسامي صاحبان دولت و معاريف را به خطوط قديمي مينوشت و آنها را رموزي درباره آنان ميشمرد و مطابق خواست و ميل و آرزوي آنها تفسير مينمود و به صورت پيشگويي جلوه ميداد و نسبت تمام اين پيشگوييها را كه بعضي از آنها روي داده بود و برخي ديگر بوقوع پيوسته بود به دانيال نبي ميداد. اين موضوع با تفصيلي تمامتر و كمي اختلاف در تجارب الامم ابن مسكويه آمده و در لغتنامه[دهخدا]ذيل كلمه(دانيال)نقل شده است
بت های مورد پرستش کوروش :
Nabu
با تشکر از گروه پژوهشگران جوان
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2809%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2809%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2810%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2810%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2811%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2811%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2812%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2812%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2813%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2813%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2814%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2814%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2815%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2815%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2816%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2816%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2817%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2817%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2818%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2818%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2819%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2819%29.jpg)
مجدداً به تصوير زير توجه فرماييد:
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2814%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2814%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2815%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2815%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2822%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2822%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2823%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2823%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2824%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2824%29.jpg)
تصاوير زير به اندازه ي كافي گويا هستند:
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2825%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2825%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2826%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2826%29.jpg)
بدين ترتيب همانگونه كه ملاحظه فرموديد، اين ادعاي ياهو نيز رد مي شود.
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2827%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2827%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2828%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2828%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2829%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2829%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2830%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2830%29.jpg)
![[تصویر: Freemasonry-Yahoo%20%2831%29.jpg]](http://www.alvadossadegh.com/alvadossadegh/Images/Article/Freemasonry-Yahoo%20%2831%29.jpg)
پایان قسمت دوم و آخر-با تشکر از گروه پژوهشگران جوان